امروز:
چهارشنبه - 22 اسفند - 1403
ساعت :

آن مرد نمردست این جاست هنوز 

اهواز/حبیب خبر- زینب جلیلیان:

نشست سه‌شنبه‌های شعر با حضور  جمعی از پیشکسوتان و شاعران خوزستانی، روز سه‌شنبه ۲۲ آبان ماه، به شاعر و داستان‌نویس فقید هم آسمانی تقدیم شد.

در این نشست که استاد «سیروس ممبینی» از اقوام این شاعر پیشکسوت حضور داشت-گروهی از شاعرانِ پیشکسوت و جوان شعرهای خود را به همین مناسبت به این شاعر فقید تقدیم کردند. همچنین آشنایان و هم‌ دوره‌ای‌های او به ذکر خاطره و سخنانی در باب سبک و سیاق ادبی  و سیرت او پرداختند.

در آغاز این نشست استاد «فردین کوراوند»، دبیر انجمن سه شنبه های شعر با خوش آمد به باشندگان و  اشاره به آیین  بزرگداشت این شاعر گرانقدر در سال ۹۶ گفت: "استاد "حفیظ الله ممبینی" از شاعران نوگرای جنوب به نسلی تعلق داشت که جهانی تازه در فرهنگ و ادبیات استان پایه ریزی کردند.

نسلی که در اوایل دهه ۴۰ با طبیعتی نوجو و سرشتی جست و جوگر آفاق تازه‌ای در ادبیات و هنر این سرزمین بنا کردند.

"حفیظ الله ممبینی" جهان بدیع خود را در قالب شعر و داستان به نشریات پرمخاطب روزگار خود معرفی کرد. البته این هنرمند خوزستانی بعدها با کشف اهمیت فرهنگ فولکلوریک جنوب، تمرکز خود را بر ثبت و تدوین آثاری از این دست اختصاص داد. درگذشت این استاد پژوهشگر ضایعه‌ای اسفناک در ادبیات خوزستان است."

آغازگر شعر خوانی در این  نشست استاد "هوشنگ اعتمادی گندمانی" بود.

 سپس  استاد "کریم خسروی راد" دعوت شد. او با ابراز آه و حسرت برای از دست دادن چنین شاعرانی که ریشه‌ی ادبیات را تنومند کرده‌اند گفت: « زنده یاد ممبینی یکی از مطرح‌ترین شاعران و نویسندگان دهه چهل بود که در ادبیات عامیانه و فولکلور در مجلات خوشه و دیگر نشریات عینیت بخشید و با نگاهی متمرکز، گوشه‌هایی از جامعه روستایی پیرامونی خویش را به زبان فارسی با وارد نمودن برخی از کلمات فولکلور به تصویر می‌کشید."

 "کریم خسروی‌راد» افزود: « این شاعر، نویسنده و منتقدِ ادبی در دهه چهل به همراه منوچهر شیروانی مورد تقدیر شاملو قرار گرفت و فرد همیشه حاضر در نشست‌های ادبی و الگویی برای نوجوانان بود. به همین مناسبت غنچه شعری را نثار روحش می‌کنم:"وقتی که فرشته‌ها/ جنازه تو را تشییع می‌کردند/ سوسن های مغموم/ تو را/ با سمفونی واژه‌ها /ترانه می‌خواندند."

در بخشی دیگر از این نشست استاد «سیروس ممبینی» برای سخنرانی  دعوت شد و گفت: « بنا با نسبتی که با مرحوم دارم و تلمذ در محضر ایشان مطلبی نوشته‌ام.» او مکثی کرد و ادامه داد: «درست ۲۱ روز است که مطلبی ننوشته‌ام. راستش دلهره‌ای از ناکجا آبادِ جهان مدتی‌ست که همراهم شده که نمی‌گذارد دست و دلم به هیچ کاری برود. جز یک تابلوی نقاشی که از سر سی سال به آن پناه برده‌ام. امروز را هم می‌خواستم چیزی ننویسم اما هر چه‌قدر کلنجار رفتم نشد.

نمی‌توانم ننویسم. امروز را که روزی در تاریخ ایل و تبار از یک سوی و زیست بوم جنوبی از سوی دیگر است. امروز که شاعر، محقق و نویسنده‌ای را از دست داده‌ایم که پیوسته با رنج‌هایی که جهانِ پیرامون برایش آفریده بود دست به گریبان بود.

رنج‌هایی که او به آرامی به قول خودش با نمِ دل یا همان اشکِ دیده آنها را از صحنه‌ی روح می‌زدود تا امید به زیستن همچنان برقرار مانَد و زندگی رو به شدن و شدن. رنج‌هایی که هم ریشه‌ی تاریخی داشت و جنبه حب و بغضِ روزگارِ نامراد. حفیظ‌الله ممبینی مصداق بارز زیستن در روزگاری است که آدمی را به آن سوی دیگر جهان پرتاب می‌کند و به یاد آمریکای لاتین می‌اندازد.

او در روزگار توسعه و رونق به صنعت نفت در این بخش از جهان، از جریان ادبیات ملی و حتی جهانی بازنماند. اما پس از سال ها رنج و تلاش در این راستا و در حالی‌که آماده‌پریدن بر شاخه‌هایی بالاتر بود زنانه او را از اوج به حضیضِ دشت‌‌های بازمانده از دوران مدرنیته فرود آورد و ساکن شهرهایی می‌کرد که گویای آن همه تغییرات رفته بر او و تاریخ مردمان این خطه بوده است، یعنی هفتکل و مسجد سلیمان. راستی که این دو چه قدر به هم شبیه بودند.

شاید کمتر کسی می‌دانست که حفیظ‌الله متخصص در ادبیات آمریکای لاتین بود و آنقدر از نویسندگان جنوب آمریکا می‌دانست و می‌گفت که گویا میداوود دهکده ماکوندا بود و راوی آن همه اعجاز و زیبایی همچو گابریل گارسیا مارکز.

 در شبی که در منزل ایشان با یکی از دوستان افتخار دیدار داشتیم، با اشتیاق عکس‌هایی از دهه ۴۰ را به من داد و گفت:" این ها را نکه‌دار، نزد تو باشند بهتر است برای چاپ در مجله‌ی ادبی سیاه‌ مشق و چقدر مرا تشویق کرد برای تداوم به راهی که انتخاب کرده‌ام. او سیاه مشق را همان تریبون یا پنجره‌ای می‌دانست که زمینه‌ی ادبیات جنوب است."

آن مرد نمردست این جاست هنوز

استاد "تقی جهان‌بخشی» شاعر دیگری بود که با گرامیداشت یادبود استاد حفیظ‌الله ممبینی برای همه دوستانِ شاعر آرزوی تندرستی و موفقیت کرد. سپس شعرش را خواند:

" بگذار حرف ها به دندانم بکشند

هیچ تملقی را به تن واژه‌ها نخواهم جُست."

استاد "علیرضا بهرامی عیسی آبادی"، مقیم فولاد شهر، با معرفی خود به عنوان دبیر انجمن شعر چکاوک فولاد شهر و دبیر اجرایی همایش سراسری شاعران معاصر ایران "دیدار چکاوک‌ها؟" یک سپید و یک ترانه تقدیم جمع کرد:

"چگونه باور کنم فاصله‌ها را /وقتی قدم قدم از من دورتر می‌شوی/اما نزدیکتر /که با خیالِ تو جغرافیای دیگری‌ست..."

شاعر دیگری که در این نشست به شعر خوانی پرداخت استاد «سیدلطف‌الله ناصری» بود. او پیش از خواندن شعر خود به نام «شامِ تنهایی و غم» گفت: « من از این شاعر بزرگوار و عزیز و از یاد نرفتنی جناب استاد حفیظ‌الله ممبینی خاطره های زیادی ندارم. ایشان را همان طور دیدم که استاد کوراوند توصیف کردند.

چندین باری که به انجمن تشریف آوردند، گفت و لفتی داشتیم.  با توجه به مدارج بالای  استاد، در همان چند جلسه‌ای ایشان را دیدم دارای اخلاق و سیرت عالی و متعالی بود.

با توجه به سن بالا ایشان اما اهل تواضع بودند. درباره‌ی خاطره ادبی در ارتباط با  آقای کوراوند بدون عنوانِ استاد صحبت نمی‌کرد. به هر حال من مرگ شاعر را قبول نمی‌کنم. مرگ شاعر زندگی دوباره است."

"حبیب‌الله بهرامی بیرگانی شاعر و رسانه نگار دیگری بود که فراخوانده شد. اما پیش از شعرخوانی، «فردین کوراوند» به مناسبت 22 آبان زادروز  او گفت: « در اواسط دهه هفتاد شاعران و نویسندگانی در حوزه‌های گوناگون ادبی، آثار خود را برای نشریات پست می‌کردند.

 آن زمان «حبیب‌الله بهرامی» حضوری پررنگ در عرصه شعر و ادبیات و طنز مطبوعاتی و آموزش به افرادی که  می‌خواستند یاد بگیرند داشت. به گونه ای که این افراد اکنون بزرگان و پیشکسوتان رسانه ادبی محسوب می‌شوند. افزون بر  آن در صفحه " باغِ باران" هفته نامه فجر و روزنامه "کارون" به چاپ آثار شاعران نوپا و ناشناخته در کنار شاعران شناخته شده می‌پرداخت. همچنین در دهه ۹۰ در باغ باران روزنامه توسعه جنوب یک صفحه ادبی و یک صفحه فرهنگی و هنری را مدیریت می کرد و شعرهای شاعران را به زیور چاپ می آراست. "

 در ادامه "حبیب‌الله بهرامی» به بهانه‌ی ۲۲ ام آبان‌ماه و زادروزش گفت: « امروز که زاده شده‌ام، «حفیظ‌الله ممبینی» هم در بهشت زاده شده است. قطعه‌ای کوتاه دارم که می‌گوید: « مرگ/ دستم را بگیر/ می‌خواهم زندگی کنم." من امروز زاده شدم. زنده یاد شادروان حفیظ‌الله ممبینی  هم در بهشت زاده شده است؛ در این روز که ما به یاد او هستیم. ولی مهم این است که زنده نام استاد "ممبینی" در بهشت به دنیا آمده است و من در جهنمِ خوزستان."

او در ادامه یک دوبیتی در سوگ شاعر فقید خواند:

"جدایی‌‌ات که ما باور نداریم/ و بی نامت چراغی بی‌قراریم/بدان ای آفتاب قوم شاعر/ که با یادت همیشه در بهاریم"

آن مرد نمردست این جاست هنوز

در ادامه این نشست، استاد «منوچهر برون» با عرض تسلیت درگذشت حفیظ‌الله ممبینی گفت: « با آقای حفیظ‌الله ممبینی همسایه بودیم.» او سپس به شعری که این‌گونه آغاز شد، بسنده کرد:

" دلم از عشق لبریز است برگرد/همیشه مثل پاییز است برگرد..."

استاد "علی پناه بلدی" دیگر شاعری بود  که این ضایعه‌ی بزرگ را به جامعه ادبی تسلیت گفت و خواند:

"ما که از هر چه ترسیدیم/ گرفتارش شدیم/ پس بیا بترسیم/ اندکی از بخت خوش/ شاید اشتباهی شد/ و از بخت خوش ترسیدیم و/ گرفتار خوشبختی شدیم."

در ادامه آقای "خبازیان" شعر قلب ترک خورده سروده‌ای شاعر درگذشته را خواند.

استاد "ایرج خواجوی" هم این رباعی را  به حفیظ‌الله ممبینی تقدیم کرد:

"آن مرد که بود بی‌قرارِ من و تو /آن راویِ رنجِ روزگارِ من و تو/ آن مرد نمردست این جاست هنوز/ این جاست نشسته در کنار من و تو "

او گفت: « بزرگمردی از تبار آب و آینه، استاد حفیظ‌الله ممبینی، یادش مانا باشد."

استاد "شهرام فروغی مهر" نیز شعر "دست دادن به مرگ" از مجموعه « گریه بر لبِ کارون» را در این یادمان خواند.

شهاب کریمی، بیژن نعیمی، مهناز بهروزیان، سیما قناد، علی اسلام‌نیا، خانم شکوهی، لیلا خنیفری، علیرضا مهربانی، مسعود نریمانی، مهرداد کیانپور، مهدی حاجی‌زاده، نیکی‌ اسد‌پور، آقای مفاخر، رها هارونی، خدیجه سروستانی، سولماز سلیمانی، رحیم شیشه‌گر، عباس کاظمی، آقای قل رومزی, شیرالی،  سارا شجاعی و زینب جلیلیان دیگر شاعرانی بودند که در نشست سه شنبه ها، شعرهای خود را خواندند.

یاد همه شاعران، نویسندگان و هنرمندان درگذشته کشورمان گرامی باد.

ارسال نظر به عنوان مهمان

پیوست ها

0

نظرات

  • اولین نظر را شما بدهید