نظرات
- اولین نظر را شما بدهید
مرگ، شانههای خستهی ترا تکان نداد؛
مرگ با تو؛
در برابرت حقیر شد.
صبر؛
آزمون تلخ مردی و دلاوریست؛
پهلوان قصههای کهنه!
صبر در برابرت اسیر شد.
دیدمت که مثل کوه، مثل رود،
دیدمت.
میان جیغهای رود رود مادری؛
مادری که زود و تلخ، پیر شد.
دیدمت که در کشاکش غرور و درد؛
در میان نالههای تلخ و سرد؛
باز استوار.
دردهای محسن تو را؛
نسیم،
کوچه کوچه میبرد.
تو برای هر چه درد؛
هر چه زخم، آمدی.
تو برای نوحه روی گورهای سرد؛
گورهای کودکان که کودکانه میروند؛
آمدی.
ترا بجای هر چه در بلاست؛
ترا بجای هر چه رنج؛
هر که در عزاست؛
گریه کن!
اگر چه غصهها، حریف جان نمیشوند؛
نالههای آتشین، نهان نمیشوند.
ای صبور مثل قلههای برفی و بلند!
ناله سر کن ای تمام ابرهای این جهان!
ای بلند بی مثال! ای تمام دردهای ناگهان!
دوازدهم آذر ۱۴۰۲
ارسال نظر به عنوان مهمان