امروز:
شنبه - 15 ارديبهشت - 1403
ساعت :

عید آمد و هنگام وصال/ غزلی از: مرضیه نیکویی

 روزه دار تو ام  و در صدد  استهلال/مشتبه شد خم ابروی تو با ماه هلال

 آسمان بی گذر جلوه ی تو دلگیر است/بشکند بغض شفق موج غم انگیز خیال

 هر منجم که بچیند گل مهتاب تو را/می برد ماهیت قرص قمر زیر سئوال

 کفتر جَلد تو بر بام شبانگاه قرار/به طواف آمده و می طلبد دانه ی خال

 چشم معشوق تو مشتاق تماشاشده است/چهره  بر من بنما تا بدمد صبح زلال

 ارزش فطریه ی عشق به تقدیر شماست/تو بفرما که محقق بشود  امر  محال

 چه طهوری ست که ازخُم نگاه تو چکید/چه شرابی ست که از دست توگردیده حلال

 رخ  بیارای در آیینه  و  مستانه بپاش/آبشاری  به سر  شانه از آن  موی شلال

 آه ای طلعت خورشید که پنهان شده‌ای!/شادمان باش، که عید آمد و هنگام وصال

 * مرضیه نیکویی

ارسال نظر به عنوان مهمان

پیوست ها

0

نظرات

  • اولین نظر را شما بدهید