برگونه های رنج دیده/ شعری از: محمد نوروزی بابادی

برگونه های رنجدیده/ شعری از: محمد نوروزی بابادی

نامه عاشقانه را

باخودزنی بی مانند

برای کسی می نویسیم

که دست اندازها را تزیین کرده

و جاده ها را تخریب.

این افکارعقب مانده

ریشه گاه عظمت خیال را می سوزاند

و کشتزارها را خشک می کند

حتا باران هم نمی تواند

جلوی هجوم خشکسالی را

برگندمزاران بگیرد

و آسیابان هم درآخرعمری

به سوگ نشسته

و اشک نداری را

برگونه های رنجدیده می بارد

 

ای کاش! سرنوشت ما

به دست خوش مرامی می افتاد

که در آینه های مدرن

سازدهنی می زد

و خودی نشان می داد

برای دیدن ما

اگر شرط غرور را

به حساب سخا‌وتمندی می گذاشت

و آبروی رفته را

بی دلهره عین عبادت بجا می آورد

تا یگانگی در اتوبان مهربانی

صورت گیرد

و مرامنامه پهلوانی را

امضا کند.

 

این شیوه زندگی

هرکس برای خودش

لحظه های بیگانگی را

قلقلک می دهد

و بی تفاوت

از کنار صاحبدل گذشتن است

باید از کبوتران ایوان مداین

یاد گرفت

و رابطه خود را آسمانی کرد

تا پروازها ستاره های چموش را

شرمنده کنند

و دلبستگی

دستاورد زمان پررنج باشد

اگر در نداری و شکست

انسان بخشنده ای بودی

ازخودگذشتگی رفیقت  می شود

و آوازها تقدیمت.

باید سال را با فصل هایش دوست داشت

خزان و بهار هردو شیفته زمستان اند

و تابستان شوریده همه آن ها

نه شوریده ای که

در چهار فصل سال

آب از کوه نمک می نوشد

و در برنامه سربلندی...

خواب آب شیرین می بیند!

* محمد نوروزی بابادی

اهواز -زمستان  ۹۰

ارسال نظر به عنوان مهمان

پیوست ها

0

نظرات

  • اولین نظر را شما بدهید
Tagsشعر, محمد نوروزی بابادی, شاعر