نظرات
- اولین نظر را شما بدهید
نامه عاشقانه را
باخودزنی بی مانند
برای کسی می نویسیم
که دست اندازها را تزیین کرده
و جاده ها را تخریب.
این افکارعقب مانده
ریشه گاه عظمت خیال را می سوزاند
و کشتزارها را خشک می کند
حتا باران هم نمی تواند
جلوی هجوم خشکسالی را
برگندمزاران بگیرد
و آسیابان هم درآخرعمری
به سوگ نشسته
و اشک نداری را
برگونه های رنجدیده می بارد
ای کاش! سرنوشت ما
به دست خوش مرامی می افتاد
که در آینه های مدرن
سازدهنی می زد
و خودی نشان می داد
برای دیدن ما
اگر شرط غرور را
به حساب سخاوتمندی می گذاشت
و آبروی رفته را
بی دلهره عین عبادت بجا می آورد
تا یگانگی در اتوبان مهربانی
صورت گیرد
و مرامنامه پهلوانی را
امضا کند.
این شیوه زندگی
هرکس برای خودش
لحظه های بیگانگی را
قلقلک می دهد
و بی تفاوت
از کنار صاحبدل گذشتن است
باید از کبوتران ایوان مداین
یاد گرفت
و رابطه خود را آسمانی کرد
تا پروازها ستاره های چموش را
شرمنده کنند
و دلبستگی
دستاورد زمان پررنج باشد
اگر در نداری و شکست
انسان بخشنده ای بودی
ازخودگذشتگی رفیقت می شود
و آوازها تقدیمت.
باید سال را با فصل هایش دوست داشت
خزان و بهار هردو شیفته زمستان اند
و تابستان شوریده همه آن ها
نه شوریده ای که
در چهار فصل سال
آب از کوه نمک می نوشد
و در برنامه سربلندی...
خواب آب شیرین می بیند!
* محمد نوروزی بابادی
اهواز -زمستان ۹۰
ارسال نظر به عنوان مهمان