امروز:
سه شنبه - 18 ارديبهشت - 1403
ساعت :

 آوازی کزگلوی خسته می آید

 و سینه ملتهبی

 که ناله  واگویه سر می دهد

 در خرمن جای سوخته

 نشسته است پیشانی شکسته.

 

 اگر حماسه خوان!

 خانه نشین مرداب باشد.

در این وانفسا بانگ زمستان

 صفیر لرز شانه هاست.

 و وعده گاه زجه های بی دریغ است

که بر مازه خون بد دلان

جاری می شود.

 

هر چند دلواپس سال های عزادار است.

و شاخه های خشک

 که خاک را شرمگین کرده اند.

 آیا بهاری ازمیان نگاه های گریان

سرریز می کند؟

 و شقایقان میزبان

رفیق دلدادگی خواهند بود؟

 

چرخ که سرگردان است

ایام هم به کام سوته دلان زاری می کند

 تا دیدار دستان تاول زده

سرودی بخوانند

برای فریاد کودکان فردا.

*محمد نوروزی بابادی- اهواز

ارسال نظر به عنوان مهمان

پیوست ها

0

نظرات

  • اولین نظر را شما بدهید