
خبر شوم و پر از ای وای در ما
دوباره غم نموده روی بر ما
خبر آمد که پیر پرنیان رفت
امیر هوشنگ شعر خاور ما
تمام شاعران گویند از دل
که در ملک سخن او مادر ما
اگر چه سالخورده می نمودش
ولی چون گل جوان در باور ما
حدیث لاشریک له شنیدی
ز وصفش گفت: حی داور ما
نه زندان و نه تبعید و نه آزار
خلل ناورد در سایه سر ما
غزل یا شعر نو؛ فرقی ندارد
چو آزادی بود همسنگر ما
به روزی از سرای بی کسی گفت
و خنجرها که از دل ها گذر ما
ز ایران و سرای پر امیدش
که در زندان شنید؛ ای وای بر ما
همیشه با درخت ارغوانش
همی می گفت از شاخه تر ما
من این را بعد شعرش فهم کردم
که تنها شعر او شد یاور ما
اگرچه بعد مرگش حرف بوده
ولی این است حرف آخر ما
دریغا ای دریغا ای دریغا
خدایی سایه ای رفت از سر ما
محسن گلی- اهواز ۲۸ امرداد ۱۴۰۱
کاربرانی که در این گفتگو شرکت کرده اند
چسبانده شده ها
محبوب ها
ارسال نظر به عنوان مهمان