برای دیدنت آیینه ها چه بی تابند/ شعری از: فرهنگ دشتی

تقدیم به محضر مبارک امام رضا (ع)

نشسته اند به پابوسی ات خیابان ها/به احترام تو صف می کشند گلدان ها

 برای دیدنت آیینه ها چه بی تابند/کنار پای تو خم می شوند توفان ها

 تو بی نظیر ترین اتفاق تاریخی/و رویداد شگفتی برای انسان ها

 میان صحن شریف نگاه معصومت/بهار می وزد از چادر زمستان ها

 و دست های کریمت چه مأمن امنی است/برای خستگی آفتاب گردان ها

 چه سال های زیادی که شعر می ریزد/از آسمان دلت در دهان فنجان ها

 و دست های تو را عاشقانه می بوسند/ضریح و گنبد و گلدسته و شبستان ها

 ***

 کنار پنجره فولادت ایستاده ام و/دوباره زل زده ام بر صف نگهبان ها

ارسال نظر به عنوان مهمان

پیوست ها

0

نظرات

  • اولین نظر را شما بدهید