نظرات
- اولین نظر را شما بدهید
از مجموعه شعر "لحظه ها"
دفتر نخست؛ مرگ
۱
از ِ نشست نیش نشتر توست
جریان خون معصوم
بر ِ مقطع خاک
ورنه
تلنگری را، حتی، نمیپذیرفتم!
۲
به جرم ِ عشق
خنجر به سینه نشست
اما بر سنگفرش
خون نیز
ِ طرح عشق یافت!
۳
تنهاییت گذرا باد
در این ترانهی جاری
و ِ "طلوع روزِ بزرگت"، خجسته!
۴
سینهی رود
ِ بسیط ِ گیسوان توست
گیسو مباف
که ماهی از ستاره بیزار است!
۵
من که باور کردم
تو هم این فاجعه را باور کن
که شبی تاریک است، سایبانت ابری
و نمیتابد خورشید به خاک!
* سلیمان هرمزی
ارسال نظر به عنوان مهمان