نظرات
- اولین نظر را شما بدهید
گفتم به خویش
چندی به پای
چندی به سر
آخر مگر نه وقت پریدن
باید که ایستاده نوشت
باید برید
از قامت قصیده
گفتن-گریستن-گله نامه ی این یار آشنا
این یار موج و کنار
دریا مدار
دیری بلال خفته ی تاراز و زردکوه بود و بلوط
و تا مرز خاک و خاطره
درخود گداخت.
* حمزه رحیمی بابادی
ارسال نظر به عنوان مهمان