نظرات
- اولین نظر را شما بدهید
جمعی از اعضای انجمن ادبی خروش کارون اهواز به یاد زنده نام "یارمحمد اسدپور" شاعر معاصر کشورمان- که بر اثر سکته مغزی دار فانی را وداع گفت- شعرهایی سرودند که با هم می خوانیم:
تقی جهانبخشی:
کتیبه هایی خسته از تاریخ
تن می زنند بر سینه سنگ ها
بیا به اندام آیه های پیامبری من
بگو کدام معجزه های زنده در من
مرده می شوند؟
***
غلامعباس شهرستانی:
یار کوچه های پاپتی
یار محمد اسد پور هم رفت
گره زدم
گره زدم
گره زدم
تمام سبزها و سبزهای رفته را
تمام سبزها و سبزه باغ های خفته را
گره زدم و درد
تا کلاف استخوان ساکت غزل دوید
نعره می زند
کلاغ شوم دفترم
تفاله های شهر مرده بر تل دروغ
آه می کشند
آه می کشم
شمایل بلند دیو قصه ها
گدار آهوان رفته را
نگاه می کند
01 . 1 . 13 نجف آباد
***
پاچیده پروا:
مگر می شود
آن که از همه عاشق تر است
بمیرد؟
***
سیروس امیری زنگنه:
اوضاع جهان بحرانی ست
مرگ
از آنچه که در شناسنامه
نوشته خواهد شد
به ما نزدیک تر است
بیا
قبل از آن که جنگی
خوشه های مان را بچیند
عاشقانه بکاریم
کلمات را
روی برگ های دفتری که
کنیزکی
با آنها
آتش اجاق سرای سلطان را
می گیراند.
****
حسن خیاطان:
از دست خدا جام شرابی افتاد
از سینه آسمان شهابی افتاد
دریا سر خود به پای ساحل میزد
در دامن مرگ موج نابی افتاد
***
محمد بقالان:
برسینه ی خلق، سنگ غم ها را دید
بر سنگ شکوه نام ها را سنجید
برسینه هزار سنگِ غم داشت که رفت
افسوس کسی سنگِ غمش را نخرید
***
اردوان هوشمندی:
او جای کلاه رفته سر آورده
ازمرگ برادران خبر آورده
باید به بلوط پیر می گفتم که
آن سایه نشین تو تبر آورده
***
روح الله سهرابی افزری:
تا سیزده قرن جدید آمد و رفت
از روزنه ی شعر چه دید آمد و رفت
بر سینه سنگ نام ها حک شده است
تا یارمحمدی پدید آمد و رفت
***
مهران ظهرابزاده :
چون حلقه عاشقی، نگین را بوسید
از بام ادب خلد برین را بوسید
بر بال فرشته ها چه آرام نشست
مانند ستاره ای زمین را بوسید
***
حامد میساقی مکوند:
مرگ آمده بود، بی صدا، پاورچین
تا دشت کند از دل این جمع، نگین
تیتر همه ی خبرگزاری ها شد
ای کاش دروغ سیزده باشد این!
***
روح الله سهرابی افزری:
در بخت زمین ستاره ای روشن نیست
در مشتِ گل آلوده ی تقدیرش چیست؟
بر بال فرشته ها نوشته اند از آغاز
جاوید در این سرای کج نتوان زیست
***
حسن خیاطان:
او رفت ولی هنوز در ما زنده ست
هُرمِ نفسش به سینه ها آکنده ست
تا دولت عشق شاعران پاینده ست
خورشید همیشه بر زمین تابنده ست
***
احمدرضا کیماسی:
کبوتران ارغوانی
از پیچ شب عبور می کنند
اگر دلت هوای گریه دارد
مرا صدا کن
تا با سبدی پر از پروانه
آبروی آسمان باشیم
نفس نفس
که در فضا می پیچد
رگان بی رنگ تمنا
در آبی شعله ها می سوزند
و باد
از سر هیچ عابری کلاه بر نمی گیرد
شاعری
در کمین واژه هاست
***
محمد بقالان:
کوچیدن از این باغ، زبس ویران است
این رسمِ قدیمِ جمله ی مرغان است
داغی ست که روی قلب ها خواهد خورد...
دردی ست که تا همیشه بی درمان است
***
بچه نفتون:
بنیان گذار موج نابی یاری
در وادی شاعران ایران کاری
نامت که در این سرای جان گل کرده
فردوسی شاعران دل ها جاری
ارسال نظر به عنوان مهمان