نوبهار آمده تا چهره بیاراید گل/ غزلی از: رجبعلی کاوسی قافی

نوبـهار آمـده  تا  چـهره  بیـاراید  گـل/ پـنج  روز  دگـری  بلـکه  بیاسایـد گـل

 کوه حسرت به دل دشت ودمن خیمه زده/ بیش از این ها ز چـه رو عمر نیفزاید  گـل

 چشمه باشوق فراوان همه جاگشته روان/ تا بـه  دامـان  چـمنزار  نـفرسایـد  گـل

 در بهاری که خزانش به کمین آمده است/ راه سختی ست که بایـست بپیماید گـل

 باچنین حال و هوایی که وزیده ست به باغ/ چهره جـز بر قـدم  خاک  نمی سایـد گل

 عمرگل چون که به کوتاهی آه من و توست/ گوش کن تا که در این باغ چه فرماید گل

 * رجبعلی کاوسی قافی 

ارسال نظر به عنوان مهمان

پیوست ها

0

نظرات

  • اولین نظر را شما بدهید