امروز:
جمعه - 24 اسفند - 1403
ساعت :

۱

پابه پای واژه ها

می شود بارانی و برباد ماند

چون نفس از خود رها آزاد ماند

نم نمک با هر غزل آیینه ساخت

پابه پای واژه ها در یاد ماند

باهمه دلواپسی، پژمردگی

می شود در شاید اما شاد ماند

تا نسیمی، ته صدایی می رسد

با ترانه می شود همزاد ماند

می توان همچون گلوی کوهسار

آبشار و هجمه ی فریاد ماند

***

۲

کبک تاراز

رها در ساحل دمساز آواز

ترنّم های این احساس طنّاز

شب و این دیر زود دشنه آجین

من و ته مانده شوق و یار دمساز

درنگ دل خوشی های زمانه

تو و گل واژه های رازپرداز

به پاس هم دلی ها جان گرفته

هوای کوچه ی سرزندگی باز

غزل، عنوانی از لبخندها بود

و شادی، خاستگاه هر سرآغاز

چه ها بر درد من مرهم نهاده

به نام زندگی این آیه ی ناز

چه زیبایند و جاری دست هایت

شبیه آسمان، آیینه، پرواز

چو کوچ و سر به سر با کوهساران

نسیم آهنگ باران، کبک تاراز

*حمزه رحیمی بابادی

ارسال نظر به عنوان مهمان

پیوست ها

0

نظرات

  • اولین نظر را شما بدهید