نظرات
- اولین نظر را شما بدهید
این مقاله نیز همچون معادلیابیهایی که برای کلمات و اصطلاحات جدید انجام میشود بسته به نیاز جامعه با اقبال یا ادبار مواجه میشود.
برای مثال، «یارانه» به جای «سوبسید» خیلی خوش نشست چون با بحث معشیت و رتق و فتق امور زندگی مردم سروکار داشت اما طالع «رایانه» نحس بود از آن جهت که در روزگاری پیشنهاد شد که یحتمل کمتر از یک درصد مردم با دانش آیتی (IT) آشنایی داشتند و از این رو مقدر نشد جای «کامپیوتر» را بگیرد.
حتی امروزه که کاربران فضای مجازی و وسایل ارتباط جمعی الکترونیکی رو به افزایش روزانه گذاشته «رایانه» همچنان در محاق کملطفی و کممحلی دستوپا میزند.
شاید با همین قیاس بتوان علت «ضربالمثل» یا «گفته» شدن عبارتی یا جملهای از انواع شعر امروز را که در حالت کلی به «شعر نو» اطلاق میشود دریافت و این نشانه خوبی است زیرا مهر تاییدی است بر اینکه شعر امروز ما به رغم نوپایی (بخوانید صد ساله) در رقابت (؟) با شعر سنتی (آکادمیک یا کلاسیک؟) ما حرفی برای گفتن داشته است.
نگارنده بر آن نیست تا در این مجال به ریشهیابی چنین اقبالی از شعر امروز دست بزند چراکه کار او نیست ولی شاید بتوان او را در مقام خبرنگار به برشمردن پارهای مجاز دانست.
«مرگ پایان کبوتر نیست»: جملهای است از شعری بلند سروده زندهیاد سهراب سپهری که کاربرد آن بیشتر در آگهیهای ترحیم و سنگهای مزار است و به لطف همینها ماندگار شده است.
«تا شقایق هست زندگی باید کرد»: ایضا از سهراب سپهری که در معنا کمابیش همسو با مورد بالاست. با این تفاوت که عمدتا در جلسات خودیاری و انگیزشی کاربرد دارد.
«هوا بس ناجوانمرادنه سرد است»: از شعر بلند «زمستان» سروده فردوسی زمانه ما زندهیاد مهدی اخوانثالث که اقبال درخشانی یافته است و راهبهراه بر زبان میآید خاصه در فصل سوز و سرد. البته در مناطق گرم و سوزان کشورمان به صورت «هوا بس ناجوانمرادنه گرم است» هم بیان میشود که پر بیراه نیست.
«حال ما خوب است اما تو باور نکن»: این مورد این روزها کاربرد فراوانی دارد و برگرفته از مجموعه شعر «نامهها» سروده سیدعلی صالحی است و شاید زبان حال این دیار از ازل تا ابد باشد. گفتنی آنکه زندهیاد خسرو شکیبایی با دکلمه این شعر نقشی فراموش نشدنی در جادوانگی آن ایفا کرد.
«ناگهان چقدر زود دیر میشود»: از مرحوم قیصر امینپور که از همان بدو زایش در چشم مردم نشست و در هر فرصتی داغ دل داغدیدگان و حسرتخورندگان را تازه میکند.
اینها فقط چند مورد از اقبالیها بود و ماجرا به همین جا ختم نمیشود و بیشک باز هم مواردی هست. منتها در این مجال به ذکر تعدادی بسنده شد تا مگر تلنگری برای بررسی بیشتر و عمیقتر موضوع باشد.
و اما ادباریها... بماند برای قضاوت تاریخ!
جلیل جعفری ـ ایسنا
ارسال نظر به عنوان مهمان