امروز:
يكشنبه - 16 ارديبهشت - 1403
ساعت :

رضا کرم رضایی نمایش‌نامه‌نویس، کارگردان، مترجم، بازیگر و نویسنده معاصر است. بازیگری که بیشتر اوقات نقش مکمل بازی و در کنار ستارگان سینمای ایران قرار گرفت و با مجموعه فعالیتش، سینما و تلویزیون و تئاتر ایران را از خاطرات خودش سرشار کرد.

تجربه تئاتر در جوامع مدرن ساده نیست، زیرا ظهور سینما، صور و مضامینش را عمیقا دگرگون کرده است. حتی بعضی از مرگ تئاتر سخن گفته اند و اطمینان داده اند که این هنر به هنری موزه ای تبدیل خواهد شد که تنها چند متخصص یا آدم گذشته گرا به ستایشش می پردازند.

چنین چیزی در عصر ما پیش نیامده است و تئاتر نه تنها دوام آورده و باقی مانده بلکه از بعضی عناصر سینما نیز که ممکن بود به حالش مفید باشند، سود برده و کوشیده تا در قبال رقیبش سینما ویژگی اش را بازیابد.

در میان افرادی که این عرصه را در کشور جان بخشیدند و خود در انزوا بودند، می توان به رضا کرم رضایی اشاره کرد؛ هنرمندی که ظاهراً همیشه در حاشیه بود و نقش‌های فرعی را بر عهده داشت اما از تمام ستارگانی که در کنار آن‌ها بازی کرده بود، بیشتر در سینما و تلویزیون دوام آورد.

 

درباره رضا کرم‌رضایی

 

زندگی نامه

رضا کرم‌ رضایی در ۱۵ مهر ۱۳۱۶ خورشیدی در سنقرآباد کرمانشاه چشم به جهان گشود. او در  ۱۳۳۸ خورشیدی از هنرستان هنرپیشگی و در ۱۳۴۶ از انستیتو فیلم و تلویزیون و تئاتر دانشگاه مونیخ فارغ التحصیل شد.

از ۱۳۴۷ تا ۱۳۶۷ در اداره برنامه‌های نمایشی به عنوان بازیگر و کارگردان استخدام شد و نیم سده  به طور مستمر در تئاتر و تلویزیون و سینما و در زمینه‌های مختلف، بازیگری، کارگردانی، نویسندگی و ترجمه ادبیات نمایشی فعالیت کرد و دارای مدرک تحصیلی دکتری بود.

 

همچنین وی بازیگر سینما، تلویزیون و مترجم، بازیگر، کارگردان و مدرس تئاتر بوده است. ‌آغاز کار هنری با عضویت در جامعه باربد زیر نظر رفیع حالتی در ۱۳۳۴ بوده و تدریس کارگردانی در آموزشگاه خصوصی‌، نمایشنامه‌نویسی در دانشگاه تهران و بازیگری و نمایشنامه‌نویسی در فرهنگسرای نیاوران از فعالیت‌های وی به شمار می رود.

 

نه خضیره، نطفه‌ شوم، تجاوزگران، سوگ مضحکه آدم، توراندخت، یک مضحکه، بازرس مخفی، مستاجر جدید، سوگ مضحکه آدم، شاه می‌میرد، دندان طلا، اعدامی، قرنطینه، زخمه، بنفشه زار، جنجال بزرگ، طغیان، نیش، می‌خواهم زنده بمانم، دیوانه‌وار، در کمال خونسردی، آقای شانس، فصل پنجم مسافر ری و سالاد فصل از جمله فعالیت‌های نمایشی کرم‌ رضایی در سال‌های پس از انقلاب است.

 

او در کتابی که به قلم خودش درباره آثار هنریش با عنوان «همه دوستان من» نوشته، آورده است: «در نوجوانی، وقتی از سختی های زمانه گله می کردیم، در مواجهه با نامرادی ها و ناکامی ها غر می زدیم و از روزگار کج مدار شکایت داشتیم، بزرگان می گفتند: برو خدا رو شکر کن که چهارستون بدنت سالمه. با خودمان می گفتیم سلامتی که نان و آب نمی شود!

حالاکه یک ستون بدنم ناتوان شده است و قادر به راه رفتن نیستم، می فهمم که سلامتی نه تنها نان و آب می شود، بلکه بسیار فراتر از آن، کلید درهای بسته، مشکل گشای دشواری ها، راز پیروزی ها و جواب معماها است. متاسفانه ما قدر چیزی را که داریم نمی دانیم و هنگامی به ارزش آن پی می بریم که آن را از دست داده باشیم.»

 

عشق کرم رضایی به بازی تئاتر

نخستین جرقه‌های بازیگری زمانی در ذهن کرم رضایی به وجود می‌آید که صاحب‌خانه بلیط تئاتری به او می‌دهد. در همان سال‌ها  کودتای بیست و هشتم مرداد ۱۳۳۲ هم اتفاق ‌افتاد. کرم رضایی در خاطراتش از وقایع عجیب آن روز می‌نویسد.

از مردمی که تا دیروز شعار زنده باد مصدق می‌دانند و روز بعد همه در برابر حمله لات‌های زیر نظر شعبان جعفری سکوت پیشه کردند و مغازه‌ها را بستند تا شاه پیروز شود و مصدق سرنگون شود.

از برخورد بد نظامیان با مردم کوچه و بازار هم می‌نویسد. از سرهنگی که بی‌محابا در ماشین را باز می‌کند تا دوچرخه‌سوار جوان بخت برگشته‌ای به آن بخورد و نقش زمین شود. بعد از این اتفاق سرهنگ جوان را به باد فحش و ناسزا می‌گیرد و وقتی که با اعتراض مودبانه رضا جوان مواجه می‌شود، او را هم به باد ناسزا می‌گیرد.

کرم رضایی سرانجام در آزمون تئاتر ملی ایران در جامعه باربد پذیرفته می‌شود و زیرنظر رفیع حالتی و تعدادی دیگر از اُستادان آن مرکز آموزش می‌بیند. «رفیع حالتی» را هنرمند ملی‌گرایی می‌دانند که سبک و شیوه کاری و هنری‌اش درست در مقابل عبدالحسین نوشین دیگر کارگردان سرآمد آن زمان تئاتر قرار داشته است.

 

کرم رضایی در خاطراتش می‌نویسد، حالتی تئاتر را چنان برای آن‌ها مقدس جلوه داده بود و از تئاتر برای آن‌ها بتی ساخته بود که آن‌ها از همان سال‌های جوانی حاضر نمی‌شدند در هر نقشی بازی کنند.

او بعد از آموزش‌های اولیه‌ای که می‌بیند، سراغ هنرستان هنرپیشگی می‌رود و در آزمون‌های آن شرکت می‌کند و به عنوان هنرجو پذیرفته می‌شود.

 

کرم رضایی در هنرستان هنرپیشگی پذیرفته شد و زیرنظر اساتیدی مثل مهدی نامدار، علی اصغر گرمسیری، مهدی مصیری، مطیع الدوله حجازی، دکتر نصر، ناظر زاده کرمانی، ابوالقاسم جنتی عطایی، معزالدیوان فکری و اساتید دیگر بازیگری را فرا گرفت و هم زمان به عنوان کارمند به استخدام اداره موتوری ارتش درآمد. فضای تئاتر ایران بعد از به قدرت رسیدن رضاخان پهلوی داشت، مسیری متفاوت را طی می‌کرد.

رضاخان از طرفی شیفته تجددگرایی آتاتورک بود و از طرف دیگر خوی استبدادی داشت. تجددگرایی رضاخان وجود تئاترهای مدرن را ضروری می‌کرد اما تئاترهای مدرن و ریشه‌های آزادی خواهانه این تئاترها در تضاد با استبداد رضاخانی قرار می‌گرفت و همین باعث شد از نیمه دوم حکومت رضاخان تئاترهای متجدد جای خودشان را به تئاترهای سنتی غیرسیاسی بدهند که برای حکومت بی‌خطر قلمداد می‌شد.

 

کم‌کم با فشار حکومت به هنرمندان و اعمال سانسور بر روی آن‌ها و دخالت در امور تئاتر و به هم ریختگی مدیریتی در آن زمان گروه‌های شاخص تئاتر تعطیل و سالن‌های تئاتر بدل به سالن سینما شدند. همین مسأله باعث شد گروه‌های تخت حوضی رونق بگیرد و علاوه بر حضور در مجالس و عروسی‌ها در سالن‌های باقی مانده تئاتر هم حضوری ثابت داشته باشند. تنها در زمان دکتر مصدق است که گروه‌های مختلف در سالن‌های مختلف تئاتر مثل تهران، هنر، فردوسی، گیتی، نوبهار، گوهر، فرهنگ، جامعه باربد، آناهیتا و سعدی توانستند به اجرای مستقیم برنامه بپردازند.

 

فعالیت در انجمن ایران و آمریکا

کرم رضایی بعد از مدتی در انجمن ایران و آمریکا استخدام می‌شود. او ضمن حضور در هنرستان هنرپیشگی برای تهیه پوستر به استخدام انجمن ایران وآمریکا در می‌آید. این انجمن در آن سال‌ها در بیشتر رشته‌های هنری فعالیت داشت.

کرم رضایی برای این‌که خیلی از کار اصلی‌اش هم عقب نماند، تصمیم می‌گیرد که نمایشنامه‌ای را ترجمه و با گروه دانشجویان تئاتر حاضر در انجمن اجرا کند. او نمایشنامه‌های تک پرده‌ای «خرس و خواستگاری» را از آنتوان چخوف را انتخاب می‌کند.

 

وقتی همراه گروه شروع به تمرین می‌کند متوجه می‌شود که افراد غریبه‌ای سر تمرین‌ها حاضر می‌شوند و گروه را زیر نظر می‌گیرند. چند روز بعد مشخص می‌شود، این افراد ساواکی هستند.

بلافاصله‌ای نامه‌ای برای کرم رضایی می‌آید که او را احضار کرده‌اند. بار اول او را مرخص می‌کنند و بار دوم هم از چرایی انتخاب یک نمایش روسی برای اجرا از او سوال می‌کنند و کرم رضایی هم به آن‌ها می‌گوید که دلیل انتخاب این نمایش‌ها سیاسی نبودن و آسان بودن اجرا است.

بعد از این ملاقات‌ها اطرافیان کرم رضایی به او می‌گویند بهتر است از خیر نمایش روسی بگذرد و چند وقتی هم نمایشی دست نگیرد.  این توصیه جواب می‌دهد و دیگر از نامه‌های اداراه امنیت خبری نمی‌شود.

 

حضور در سینما

نخستین حضور کرم رضایی در سینما هم بسیار اتفاقی بود. در یک ملاقات، حسین امیرفضلی به کرم رضایی می‌گوید که نقش کوچکی در «برهنه خوشحال» در حال فیلم‌برداری است دارد که دوست دارد کرم رضایی بازی کند.

او نیز هم که تحت تاثیر آموزه‌های رفیع حالتی قرار داشته از اجرا سرباز می‌زند، اما قول می‌دهد تا دوستی را برای بازی در این نقش پیدا کند و خودش هم سر لوکیشن بیاید تا فیلمبرداری را که تا آن روز ندیده بود، چگونه انجام می‌گیرد از نزدیک ببیند. بعد از اکران هم عکس خودش را در سر در سینماها می‌بیند و دیگر کار از کار گذشته و کرم رضایی اولین فیلمش را بازی می‌کند.

 

کرم رضایی برای ادامه تحصیل تصمیم می‌گیرد به خارج برود. به همین منظور آلمان را انتخاب را می‌کند. حضور در آلمان و فعالیت به عنوان دانشجو او را بیشتر از قبل با آثار برشت آشنا می‌کند و کرم رضایی شیفته برتولت برشت و تئاتر او می‌شود. کرم رضایی در آلمان با مشقت فراوان آلمانی فرا می‌گیرد و مدتی هم در استودیو باواریا فیلم در کنار ایرج زهری و اسماعیل شنگله کار می‌کند و به ایران بازمی‌گردد.

 

نخستین اقدام او بعد از بازگشت به ایران حضور در تلویزیون برای استخدام است. کرم رضایی آنطور که در خاطراتش می‌نویسد، هنگام حضور در آلمان زیاد اهل سیاست نبوده و فقط یک بار در جلسات کنفدراسیون دانشجویان شرکت می‌کند که جلسه به هم می‌ریزد و برخی از دانشجویان دستگیر و اخراج می‌شوند.

او می‌نویسد که شانس آورده جزو دانشجویان دستگیر شده نبوده و به همین خاطر توانسته از اخراج بگریزد. او در تهران به تلویزیون ملی ایران خودش را معرفی می‌کند و به کارگزینی ارجاع می‌شود.

 

کرم رضایی در ۱۳۴۷ به استخدام اداره تئاتر در آمد. بعد از مدتی و با حضور در جشن هنر شیراز عباس جوانمرد که رفاقت دیرینه‌ای با کرم رضایی دارد، تصمیم می‌گیرد که خانه نمایش را تاسیس کند. کرم رضایی در تاسیس خانه نمایش همراه اصلی جوانمرد می‌شود و با گروه خود اولین نمایش را هم در آن مکان به روی صحنه می‌برند.

 

انقلاب که پیروز می‌شود، نخستین نمایش بعد از انقلاب را با اقتباس آزادی از «شاه می‌میرد» اوژن یونسکو روی صحنه می‌برد. کرم رضایی در همین ایام تصمیم می‌گیرد تا تئاتری با مضمون درگیری فلسطین و رژیم صهیونیستی روی صحنه ببرد که نتیجه آن می‌شود، نمایش «نطفه شوم» که توسط رییس وقت مجلس آیت الله هاشمی رفسنجانی از آن تعریف و تمجید می‌شود.

 

سرانجام

کرم رضایی بعد از بیماری طولانی در  ۱۳۸۹ خورشیدی چشم از دنیا فروبست. او بازیگری بود که با بازی در فیلم‌هایی مثل کندو موفق شد تا مهر خودش را بر سینمای ایران بزند. از نسلی بود که به قول خودش در یادگیری و دانستن حریص بود، نسلی که توانست سینما و تئاتر ایران را از پیچ‌های خطرناک عبور دهد تا تثبیت شود.

منبع:

- کتاب همه دوستان من، کرم رضایی، رضا

- پایگاه خبری، تحلیلی رویداد ۲۴

ارسال نظر به عنوان مهمان

پیوست ها

0

نظرات

  • اولین نظر را شما بدهید