نظرات
- اولین نظر را شما بدهید
هنگام که مرگم برسد اشک نبارید
تکرار وداع نفسم را بشمارید
تا سیر خودم را به تماشا بنشینم
یک آینه در پیش نگاهم بگذارید
در بدرقه ام بانگ انالعشق بگویید
در باورم این نیست که تکبیر برآرید
در پشت سرم کاسه ای از آب بریزید
بی غسل و کفن در دل خاکم بسپارید
تا آن که زخاکم نفس عشق برآید
بر خاک نهالی زگل سرخ بکارید
اندوه مرا زود زخاطر بزدایید
هر لحظه ولی یاد مرا دوست بداربد
هم هفته و هم سال مرا ساده بگیرید
منت بگذاربد و به خاطر بسپارید:
سنگی که اگر روی مزارم بنهادید
بر آن غزلی از خود هرمز بنگارید.
ارسال نظر به عنوان مهمان