امروز:
پنجشنبه - 13 ارديبهشت - 1403
ساعت :

درگذشت یک عکاس به دلیل ابتلاء به کرونا

 

علی‌اکبر آقاجری ـ عکاس گردشگری و ایرانگرد ـ صبح امروز، شنبه (چهارم اردی بهشت ماه) به علت ابتلا به کرونا درگذشت.

به گزارش حبیب خبر، همسر این هنرمند با تایید خبر درگذشت علی‌اکبر آقاجری، به ایسنا گفت: علت فوت او ابتلاءبه کرونا بوده است. او همچنین درباره جزییات مراسم خاکسپاری علی‌اکبر آقاجری این گونه عنوان کرد: هنوز زمان و نحوه برگزاری مراسم مشخص نشده است.
این عکاس در سال ۹۸ به علت تنش‌های عصبی در بیمارستان بستری بود.

 

 

WhatsApp Image 2020-01-15 at 6.11.41 AM

 

علی‌اکبر آقاجری پس از حدود ۴۵ سال زیر و رو کردن کوه‌ها، آبشارها و دریاچه‌های ایران ـ از جوانی تا همین شصت و اندی سال سن ـ از سال ۱۳۹۵ به بعد دچار تنش‌های عصبی شده بود.

آخرین اثر آقاجری، کتاب عکس "ایران سرزمین شکوه و زیبایی‌ها" بود.

*****

علی اکبر آقاجری

1338/04/23

به نام خداوند هنر آفرين

عاقبت عشق انگشت نما كرد مرا

سلام كاكا

بچه خاك پاك آبادان قديم وجديد عشقم تنها افتخارم هستم.

از كودكی علاقه خاصی به نقاشی و عكاسی داشتم.

در 16 سالگی ايرانگردی خود را با سفر به اهواز شروع كردم. با پولی كه دستمزد كارم بود موتورسيكلت مينی ياماها 80 سی سی خريده بودم با خريد اين موتور وسوسه سفر به جانم افتاده بود.

دلم می خواست با موتورم بيفتم تو جاده و هی بروم!هی بروم! من بچه (لين)ده اصلی احمدآباد روبروی كواتر فرهنگی ها هستم.

تو محل هم بچه محل ها آرزویی مشابه من داشتند اما من از همان بچگی مرد عمل بودم. برای همين در اولين سفرم با مينی ياماها 80 سی سی ام توانستم مسير آبادان اهواز را طی كنم. در طول راه از آبادان تا اهواز احساس ناخوشايند و ضعيف بودن داشتم قدرت اين موتور بسيار پايين بود.

همه ماشين ها از من جلو می زدند و من خيلی گاز می دادم اما با صبر و استقامت به اهواز رسيدم و به خير وخوشی به آبادان برگشتم.

برای جبران اين ضعف با پس انداز بيشتر و مقداری هم پرداخت اقساطی يك موتورسيكلت سوزوكی 250 سی سی دو سيلندر خريدم.

سفرهايم ديگر شروع شدند. موتورم خوش نفس و برو بود.

عكاسی مكمل سفرهايم بود.عكس می گرفتم بعد كه می آمدم و تو محل برای بچه ها تعريف می كردم سند زنده عكس را هم نشان می دادم. در اين دوره سفرهای سياحتی و زيارتی، تاريخی، باستانی، طبيعت بكر، ايران زمين، مردم شناسی، عشاير ايران، صنايع دستی، تاْسيسات نفتی و . بسياری رفتم.

بعد چون در شركت نفت كارمي كردم و به نسبت بچه محل ها در آمد بيشتري داشتم يك موتورسيكلت هندا 4 سيلندر 750 سي سي خريدم.

مدتي بعدموتورسيكلت  هوندا4 سيلندر 1000 سي سي هم خريدم.

من از شانزده سالگي در آموزشگاه فني حرفه اي شركت نفت آبادان 5 سال  درس خواندم ودرپالايشگاه آبادان كار كردم .

تعطيلات من شد سفر و عكاسي !باموتورسيكلت هندا چهار سيلندر 750 سي سي.ديگر شده بودم ايرانگرد!

اولين سفرمن با هو ندا چهار سيلندر و با رفقا از آبادان به سمت بندر عباس بود.

در اين سفر به بندر خمير هم رفتيم. در آنجا آبگرمي وجود داشت كه مردم براي آب درماني به آنجا مي آمدند.

البته شرايط جاده اي و امكانات به شكل امروز نبود و بسيار محدود و سطح پايين بود .

حتي ديگراز آن آب پهناور بركه اي  و آبشارزيباي  دشت ارژن 60 كيلومتري شهر شيرازتفريحگاه و تفريحگاه مسافرين خسته از راه و جاده و شهر  براي استراحت وجود ندارد آنقدر دكه و دكان دو طرف اين آبشار ساخته اند كه همه زيبايي بكر خالق هستي را اين بشر دو پا از بين برده است.

سفر به كرمانشاه و شيراز دنياي ديگري را براي من رقم زد.در شيراز به آبشار غلات رفتيم كه امروزه ديگر نشاني از آن نيست و توسعه شهري و هجوم آهن وآجروسيمان و خانه ها جاي آن را گرفته اند.

پاسارگاد (آرامگاه كورش كبيربنيانگذازسلسله هخامنشيان اولين مردي كه نام ايران زمين را زنده كرد)نقش رستم .نقش رجب و تخت جمشيداز قديم تا به امروز همواره سوژه اي جذاب براي عكاسي ام بوده است.

از همان ابتداْ عكس ها را خودم چاپ مي كردم .در خانه آگرانديسمان دورس ايتاليايي داشتم در آن زمان عكس رنگي را نمي شد به سادگي ظاهر كرد در آبادان يك عكاسي بود بنام ژرژ يوناني در خيابان شهرداري که فيلم را به او مي داديم و پس از ده روز يا بيشتر كه فيلم مي رفت خارج از كشورعكس ها را تحويل مي داد.

به داد عکاس جنگ‌مان برسید!

 

اولين بار در سال 1377 كارت پستال جاذبه هاي شهر آبادان چاپ كردم .در اندازه 24*34 سانتيمتر و 10 قطعه عكس در كاور نفيس آن بود.

از اين كارت پستال ها و عكس ها بسيار استقبال شد و مردم را به سوي خود خواند و جذب كرد تا جايي كه همه اين عكس ها و كارت پستال ها فروش رفت.من از اين استقبال خوشحال شدم و تصميم گرفتم مجموعه عكس هاي جديدي منتشر كنم . مجموعه عكس بعدي ام مربوط به استان لرستان بود.

باز هم با استقبال خوبي مواجه شدم .پس از آن مجموعه عكس اصفهان رابه چاپ رساندم .پس از مدتي به عكاسي از عشاير روي آوردم كه دشوار ودر عين حال جذاب است و دو مجموعه از عشاير قشقايي به چاپ رساندم و تا امروز كه چكيده اي از35 سال تلاشم را در كتاب عكس ايران زمين با نگاه علي اكبر آقاجري در قطع سلطاني(24*34)سانتيمتر با 200 صفحه مصور رنگي از جاذبه هاي 23 استان كشورمان ايران زمين با جلد گالينگور در بهار  1388  شصت و نهمين 69 اثر عكاسي ام  را به چاپ رساندم .

حالا هم 72  هفتادو دومين آثار عكاسي ام  در سه شماره آبادان شهر من بصورت كارت پستال در دست شما فرهيخته گرانقدر را در زمستان 1388 بچاپ رساندم. مثل هميشه با هزينه شخصي بچاپ رسيده اند.

مسلما در اين سفر ها خطرات بسياري وجود داشت كه مارا تهديد مي كرد .در يكي از سفرها هنگامي كه به يك آب انبار رفته بودم نزديك بندرعباس روي لجن ها ليز خوردم و به درون آب افتادم و هر آن به درون آب فرو مي رفتم و امكان شنا كردن هم وجود نداشت خوشبختانه توانستم جان سالم به در ببرم .

گاهي در مناطق اطراف لرستان در برف گير مي كرديم. در زمان جنگ تحميلي (8سال دفاع مقدس)در يك پرواز كه از تهران به سمت خليج فارس حركت مي كرديم در زمستان 1361 صاعقه اي به بال هواپيما آسيب وارد كرد هواپيما به يك باره 300 پا سقوط كرد براي جلوگيري از سقوط. هواپيما خلبان زبر دست  اوج مي گرفت. موتور سمت چپ آتش گرفته بود و تصور ما اين بود كه عراقي ها هواپيما ي مارا با راكت ضد هوايي زده اند .

خلبان مي خواست هواپيما را به زمين فرودگاه بندر عباس بنشاند اما چرخ ها باز نمي شد بالاخره پس از مدتي چرخ ها باز شد و هواپيما به زمين نشست .          

در پاييز 1381 در استان هرمزگان درياي خليج فارس يك بار هم با قايق از بندر چارك به طرف جزيره كيش مي رفتيم كه طوفان گرفتمان و مثل يك پر كاهي قايق را درياي خليج فارس با امواج خروشان مثل يك كوه به آسمان مي برد و به كف دريا مي كوبيد كه من در آن حالت عكاسي مي كردم كه ناگهان باسربه همراه دوربين عكاسي ام نزديك اسكله كيش به آب افتادم كه ناخدا قايق مرا نجات داد .خاطره زياد است.چي بگم!

تمامي عكس هايم را دوست دارم و همگي زيبا هستند .اما عكس هايي را كه از عشاير گرفتم بيشتر دوست دارم .چون خاطرات زيادي با عشايرايران زمين و اقوام مختلف دارم.

لحظه لحظه سفر با عشاير ايران زمين برايم خاطره است .در سفري كه به درياچه گهر فيروزه اي در دل اشترانكوه 40 كيلومتري دورود لرستان داشتم سال 1364 .مريض شدم.اصلا نمي توانستم حركت كنم.

تا يك هفته مريض بودم .درب و داغان .گفتم ديگه مرده ام بر مي گردد .من بودم و دوستم .عشاير آنجا يك دارويي محلي داشتند .اسمشو به ياد ندارم .شبيه نبات .دادن ما خورديم .خوب شديم.همش از داروهاي گياهي همان دور اطراف بود .

خيلي با آنها مسافرت كردم حتي از دارو هاشان هم خوردم .اما عكس ها و زندگي با عشاير چيز ديگري بود

از اينكه متصدي اوقات شريفتان شدم مرا عفو نماييد.

در دوران 8 سال جنگ تحميلي هم به صورت خود جوش لحظه هايي را بصورت پراكنده عكاسي نمودم آخر من بچه آبادان بودم و جنگ تحميلي از اين دوشهر مهم آبادان و خرمشهر شروع شده بود وكسي نبود در آن اوايل جنگ كه آن لحظه هاي آوارگي مردم را ثبت كند بعضي ها مهاجرت اجباري و عده اي  با دست خالي خالي با دشمن تا دندان مسلح مقاومت مي كردند و من هم عكاسي مي كردم .و كتاب آبادان و خرمشهر( قديم .جنگ و جديد) را با فروش منزل وامي خود به چاپ رساندم كه به علت عدم همكاري مسْوولين زيربط متضرر شدم و شدم مثل عشاير بادسوار و مستاْجر ماندم كه ماندم. مثل بعضي ها كه مي گويند چرا جنگيديد به من هم گفتند بلند پروازي كردي حالا هم بايد جورش را بكشي اين طوري مرا از خودشان رد كردند با اينكه بعد از 5 سال از گذشت چاپ اين اثرم از طريق ارشاد خوزستان كتاب سال شد ولي خيلي خيلي دورشده بود ديگر صاحب خانه نشدم .

حرف آخر اينكه هنرمند زندگي دارد و بايد آبرومندانه زندگي كند و به تشويق هاي معنوي احتياج دارداما همه زندگي او با صد آفرين و هزار آفرين .دست مريزاد تاْمين نمي شود.

همين پولي كه چرك دست حساب مي شود مي تواند به زندگي هنرمند و خانواده او رونق و نشاط بدهد.

چرا ناخن خشكي و امساك ؟!

چرا سنگ اندازي و تنگ نظري؟!

هنرمند نبايد در عالم هنر به زندگي پوچ و فلاكت بار برسد. مرده دوستي و از ياد بردن زنده هاي عاشق و آبرومند و دوستدار محبت كه هدفشان در راستاي آبرومندي اين مملكت مي باشد و از طرف مسْوولين زيربط كه مشكلات آنان را لمس مي كنند درست نيست!.

حرف آخر به محض اينكه شايسته اي از دنيا رفت قدر او را مي دانيم و وا اسفا سر مي دهيم. اما چشم ديدن او را در زمان حيات نداريم!.من و تو مرگ خوبان را فراوان ديده ايم در سوگ عزيزان بي تا بي كرده ايم اما دريغ كه در يك نقطه و احساس مشترك و عادت قديمي مانده ايم.

مرده دوستي و از ياد بردن زنده هاي عاشق و آبرومند و دوستدار محبت؟! 

وقت گذاشته ايد و شرح حال مرا خوانديد سپاسگذارم.اميدوارم مثل هميشه اين آثار جديدم هم مورد پسند چشم دلتان قرار گرفته و مرا چون گذشته با خريداري اين آثار جديدم از( آبادان شهر من) مورد استقبال قرار دهيد تا بتوانم آثار برتر خود را از ايران زمين اگر عمري باقي باشد ارايه دهم.

اگر تمام عمرتان در ايران زمين سفر كنيد و از لحاظ مالي ساپرت شويد 4/1 آن را بيشتر نمي توانيد ببينيد.

(زيبايي هاي اين مملكت را هر چه چقدر بيشتر بشناسيم بيشتر عاشق اين مملكت مي شويم.)

ارسال نظر به عنوان مهمان

پیوست ها

0

نظرات

  • اولین نظر را شما بدهید