" چراغ عاشقی"/ شعری از استاد عباسیان(فرید)

" چراغ عاشقی"

تا چراغ عاشقی افروختیم

 ناگهان تنها شدیم و سوختیم

همدل سایه و آهِ خود شدیم

با گُلِ واژه چراغ افروختیم

واژه ها را مثل گلدوزی به هم

با نخِ عشق و صبوری دوختیم

دانه دانه شبچراغ آراستیم

ما به شب ها روشنی آموختیم

روشنی ها روشن آموزان شدند

این چنین گنجینه ای اندوختیم

دارکوب آسا به درها کوفتیم

گر دری هم وا نشد ما توختیم

در تَه پس کوچه های بی نشان

 بین کاغذ پاره ها اَنجوختیم

 

* توختیم: خواستیم ،جست و جو کردیم.

* اَنجوختیم: چین و چروک کنایه از پیر شدن.

اهواز- حبیب خبر: استاد عباسیان(فرید) این شعر را به برای تجدید خاطره تقدیم به یاران قدیم و جدید کرده است. آن هم به مناسبت بزرگداشت زنده نام (د.م) و بنا به دعوت  آقای د. روستا و آقای حسینخانی/ اردی بهشت ماه ۱۳۷۰، اهواز،  دانشگاه شهید چمران.

ارسال نظر به عنوان مهمان

پیوست ها

0

نظرات

  • اولین نظر را شما بدهید