"شــــــــــب"
باتو شبی بود و دگر شب نبود
رندی ما زاهـــد و مـذهب نبود
داغ دلم جسـم مرا کوره کرد
کوره گدازنده ولـی تب نبود
از غـم عشق تو جگـر پاره ام
ساقی و می بود ولی لب نبود
ای دل اگر خسـته شدی صبر کن
داد نـــزن بانــگ تـو یـارب نبود
هر چه نوشتم همه با اشــک بود
خـــون دلـــم بــود مرکــب نبود
عشق فقط حاصل این لحظه هاست
شـــب
همه شب بود...!
ولی
"شـــــــــب" نبود .
جمشید مولایی"رایکا"
ارسال نظر به عنوان مهمان