شاعرم از تبار بابادی/ شعری از استاد "هرمز فرهادی بابادی"

 ساعت هفت و نیم بعد از ظهر

 در هوایی چقدر خردادی

 قند دل از تب تماشایت

 آب شد در نگاه فرهادی

 آتشی در وجود من گر زد

 مثل گرمای ظهر مردادی

 گفتم ای دل چگوته در غفلت

 باز در دام عشق افتادی؟

 در حوالی عشق پرسیدی

 با کدامین قبیله همزادی؟

 گفتمت هفت لنگم و اولاد

 شاعری از تبار بابادی

 لاله ی سرخ واژگونم من

 لاله ی سر به زیر این وادی

 من زمین را کلاغ می دیدم

 آسمان را حصار آزادی

 زخم قلبم زخم ابرویت

 داغ پیشانی ام خدادادی

 لحظه ها را به روز سنجیدم

 روزها را به سال میلادی

 بعد هفتاد و چند سال از عمر

 عاشفی را تو یاد من دادی

 *هرمز فرهادی بابادی

ارسال نظر به عنوان مهمان

پیوست ها

0

نظرات

  • اولین نظر را شما بدهید