جزر و مد وحشی / سروده ای از:فرهنگ دشتی- آبادان

دیشب که باد روسری اش  را کشیده بود

حسی عجیب در  تن من آفریده بود

حسی شبیه خواهش مطبوع یک نگاه

در لابه لای هر ضربانم تپیده بود

در جزر و مد وحشی آن چشم های خیس

دریایی از زلالی دریا خزیده بود

حس می کنم به وسعت اردیبهشت و تیر

پیراهنش  بنفشه برایم خریده بود

عطری ملیح از یقه اش داشت می وزید

دیشب که ماه در کف دستش چکیده بود

انگار پیش از آنکه بیاید و رد شود

عطرش هزار مرتبه در من وزیده بود

وقتی دوباره روسری اش را جلو کشید

باغ نگاه من به شکفتن رسیده بود

فرهنگ دشتی/ آبادان

ارسال نظر به عنوان مهمان

پیوست ها

0

نظرات

  • اولین نظر را شما بدهید