نظرات
- اولین نظر را شما بدهید
یک شاعر و منتقد ادبی معتقد است: ما آن قدر که بیتاب سرک کشیدن به زندگی دیگران و برساختنِ روایتهای کژوکور از چند و چون رفتار و کردار دیگران هستیم، در بند سامان زندگی خویش نیستیم.
به گزارش حبیب خبر، علی یاری در گفتوگو با ایسنا اظهار کرد: واقعیت این است که ما حریم خصوصی نداریم. حوزه خصوصی ما بسیار شکننده است. خلاف آموزههای پرمغز و ناب آیینی، درمانِ حسرتها و آرزوهای خود را در شکستن حریم دیگران و حضور محسوس و نامحسوس در زندگی آنان میجوییم.
او گفت: چاره کار چیست؟ چه کسی باید این پدیده ناپسند اجتماعی را از ساحت رفتار و کردار ما دور کند؟ دولتها در عمل چقدر حرمت حریم خصوصی شهروندان را پاس میدارند؟ وقت آن نرسیده که نهاد آموزش و پرورش در شیوه آموختن فضیلتهای اخلاقی به نوجوانان و جوانان بازنگری کند؟ دیگر نهادهای فرهنگساز چه کردهاند؟
ما خودمان چقدر در پرورش فضیلتهای فردیمان کوشیدهایم؟ آیا شما هم هر روز روزنامه زندگی دیگران را ورق میزنید و ناگهان به حریم خصوصی آنان وارد میشوید؟
او با خواندن این شعر: در قهوهخانههای اروپا/خودم به تنهایی روزنامه میخوانم/در قهوهخانههای عربی/ همه کافهنشینان روزنامهام را با من میخوانند توضیح داد: این شعر کوتاه، سروده سُعاد الصباح، شاعر نامدار عرب و شاهزاده کویتی، است.
سوای عشق و عاطفه، جهان شعری این شاعر اندیشمند با مسایل و مشکلات امروز زنان خاورمیانه و انتقاد از سنتها، باورها و رفتارهای غلط فرهنگی و فرهنگ مردسالار درآمیخته است.
چالشهایی که جامعه ما هم با آنها دستوپنجه نرم میکند و خواننده ایرانی تناسبها و شباهتهای عینی و ذهنی فراوانی با اشعار او درمییابد.
به باور یاری: این سروده کوتاه استعاری، توصیفی انتقادی است از فضای زندگی ما اهالی خاورمیانه. شاعر در عین این که فردیّت انسان غربی را برجسته میکند، چشماندازی شاعرانه از «حوزه خصوصی» در جغرافیای انسانی ترسیم میکند.
شاعر «خیس در سکانس صفر» گفت: این روایت شاعرانه میگوید در مغربزمین «حریم خصوصی» محترم شناخته شده است؛ هرکس به کار خویش سرگرم است و حریم فردی انسانهای حرمت دارد.
او خاطرنشان کرد: ممکن است بگوییم اکنون در جهانی که کهکشان دیجیتال عصبهای آن را به هم دوخته است، در مغربزمین هم «حریم خصوصی» در حال رنگ باختن است و دولتهای آنجا هر آن اراده کنند، «حال و قال» شهروندان خود را رصد میکنند.
درست است، اینجا هم در این رصدشدگی کم از آنجا ندارد. اصلا هر کجای هفتاقلیم بروی، آسمان همین رنگ است؛ اما به نظر میرسد روی سخن سعاد الصباح در این شعر بیشتر با شهروندان باشد تا حاکمان.
ارسال نظر به عنوان مهمان