امروز:
پنجشنبه - 23 اسفند - 1403
ساعت :

با طبیعت مهربان تر باشیم

می وزد باد بهاری و به هر کوی و گذر

گره از زلف شکن در شکنی وا می کرد

 

قاصدک باز خبر آورده:

 که در سیزده فروردین، مردم شهر حسود، حمله کردند به کوه و در و دشت!

سبزه ها را گره کور زدند! طبق یک رسم عجیب!

و شکستند گیسوی فرو ریخته ی مجنون را

 

 و چنین شد که صبا، باد به غبغب انداخت

هر کجا اخم زمین را می دید

 نرم و آهسته کمی،  ها می کرد

و به فرمان خدا، ابرها را آورد

دانه های باران، یک به یک دشت گل و سبزه و بید، همه را پاک و مصفا می کرد.

 

راستی ما چه کردیم در این روز قشنگ؟!

گره ها را بگشا، از همان اول صبح، شادمان باش و بخند.

گره کور بزن دل ها را

با سلامی و پیامی ز سر لطف و ادب.

 

و مراقب باشیم سبزه ای را که به صد شوق و امید

سر بر آورده ز خاک، زیر پا له نکنیم!

و مواظب باشیم آتشی را که بر افروخته ایم

خانمان می سوزد!

و خدا می داند لای هر بوته ی خار،

گهواره ی کبک و تیهوست

فصل مار و پونه

فصل زاییدن ببر و آهوست.

 

و بدانیم زمین مادر موجودات است

ما ز خاکیم و دگر باره به این خاک تعلق، داریم

 با امانات خداوند، چه بد تا کردیم!

 با چه رویی به دامان پر از مهر زمین برگردیم؟

با طبیعت مهربان تر باشیم.

تا خداوند گره از کار جهان بگشاید، گره از کار اهالی زمین باز کنیم.

* مرضیه نیکویی

ارسال نظر به عنوان مهمان

پیوست ها

0

نظرات

  • اولین نظر را شما بدهید