امروز:
جمعه - 24 اسفند - 1403
ساعت :

نیکو چراغی: زندگی، یک نگارخانه‌ی بزرگ است

 اهواز/ حبیب خبر- فردین کوراوند:

 «دخترکی با موهای بلند مشکی و پيراهن آبی ساحلی و پلاکی بر گردن که رويش کلمه‌ي ققنوس حک شده بود، ميان صخره‌ها بي‌هوش افتاده بود. سبزی خزه‌ها کنار صورتش را پوشانده بود. چیزی که بیشتر به چشم مي‌آمد، مژه های بلند سیاهش بود...»

 "ققنوس" با این سطرها آغاز می‌شود. رمانی از یک نویسنده جوان خوزستانی که در دهه‌ی دوم زندگی، موضوعی معمایی و حادثه‌ محور را برای شروع نویسندگی‌اش انتخاب و خلق کرده است.

این رمان به تازگی از سوی انتشارات «کتاب سوشیا» منتشر شده است.

خطه‌ی جنوب و جغرافیای خوزستان از دیرباز بهشت نویسندگان و پژوهشگران ادبی بوده است.

 تنوع فرهنگی، رنگارنگی اقوام، بروز مهم ترین رخدادهای تاریخی و سیاسی ایران‌زمین و... جهانی از تجربیات هنری و داستانی را برای نویسنده و مخاطبانش رقم می‌زند.

 در این میان نویسندگان جوان نیز از کاروان روایت‌گری باز نمانده‌اند. حضور پررنگ نویسندگان جوان و پرانرژی امید بخش نسلی نو در ادبیات داستانی این سرزمین است.

 یکی از این نویسندگان "نیکو چراغی" است که به بهانه رمان تازه منتشر شده‌اش با او به گفت و گو نشسته‌ایم.

آنچه در ادامه می‌خوانید گفت ‌و شنودی با نویسنده جوان رمان «ققنوس» است.

 ** برای شروع گفت و گو از خودتان بگویید.

 نیکو چراغی هستم بیست ساله از خوزستان. از کودکی علاقه مند به نوشتن داشتم. در این سال‌ها علاقه و اشتیاق خود را با نوشتن دنبال کرده‌ام. همواره خود را در قالب یک نویسنده با داستان‌هایی از زندگی و زمانه‌ی مردمان پیرامونم دیده‌ام. خوش حالم که همچنان برای رسیدن به این آرزو تلاش می‌کنم.

** چگونه به نویسندگی علاقه مند شدید؟

شاید برای تان جالب باشد که بگویم همه چیز از نوشتن حسب‌حالم در دفترچه خاطرات روزانه‌ام از سن دوازده سالگی من شروع شد.

همواره معتقد بودم که زندگی مثل یک نگارخانه‌ی نقاشی بزرگ است  که هر انسان باید نقش و اثر خودش را گوشه‌ای از این نگارخانه به‌جا بگذارد حتی اگر آن اثر محبت و عشق باشد.

من معتقد بوده و هستم که این بوم نقاشی زندگی ما نیاز به محبت بیشتر است و به یک دگرگونی و دگردیسی اساسی نیاز دارد.

**  از رمان «ققنوس» بگویید. ایده‌ی این رمان چگونه در شما شکل گرفت؟

ققنوس نخستین اثر داستانی من هست که منتشر شده است. من قبل از هر نوشتن حتی در زندگی شخصی خودم برای هر اتفاقی توی ذهنم قصه‌ای می‌نوشتم و روایت می‌کردم  ایده ققنوس از زمانی آغاز شد که  با دختران همسن و سال و هم‌نسل خودم احساس هم‌دردی کردم و همه آن‌ها جز  امنیت و آرامش هیچ آرزو نداشتند.

**  فضای ادبی شهرتان را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ چه توقع یا انتظاری از فضای هنری استان دارید؟

این شهر هم از نظر من نیاز به یک تحول خیلی بزرگ دارد. قلم در دست گرفتن مسوولیت خیلی سنگینی دارد و نوشتن از آن‌ها سخت‌تر. نویسندگان ما مثل پزشک می‌مانند می‌توانند با نوشتن روان مخاطب را درمان کنند و جهت زندگی را به آن‌ها بیاموزند.

پس جایگاه خیلی متفاوت و مهمی دارند. انتظار من این است که بال پرواز بیشتری به آن‌ها بدهند و حمایت شوند.

** در مسیر انتشار کتاب با چه موانع و مشکل هایی مواجه بودید؟

هر مسیری سختی‌های خودش را دارد. دقیقا مثل کرم ابریشمی که برای مسیر پروانه شدن ترس و تنهایی را تحمل می‌کند. بیشتر از هر چیز حمایت نشدن و جدی گرفته نشدن کارم، بزرگ‌ترین مشکلم بود. اما هر فریادی را هر گوشی نمی‌شنود.

** به عنوان یک نویسنده جوان،  تجربه زیستی و دنیا دیدگی چقدر می‌تواند موثر باشد؟

دنیا دیدگی دقیقا همان پیراهن‌هایی است که پاره می‌کنی و همان پیراهن‌ها جوهر قلمت می‌‌شوند. مهم نیست این تجربه‌ها تلخ باشند یا شیرین. هر تجربه‌ای به قصه‌ نوشتن‌ات مزه می‌پاشد.

برای نویسندگی باید این دنیا را کاغذی دید و خودت را دانش‌آموزی که حق آزمون خطا دارد و برای نوشتن داستان فقط یک فرمول هست: «زندگی را زندگی کردن»

ارسال نظر به عنوان مهمان

پیوست ها

0

نظرات

  • اولین نظر را شما بدهید