امروز:
جمعه - 24 اسفند - 1403
ساعت :

تفاوت انسان‌ها، در تجربه‌ی زیستی آن‌هاست

 * برای شروع گفت و گو از خودتان بگویید.

 میترا کزنلوی دره‌شوری هستم. متولد ۱۳۵۰ و دارای مدرک فوق دیپلم مدیریت دولتی. در حال حاضر کارمند شرکت ملی مناطق نفتخیز جنوب هستم.

 تا آن جایی که یادم هست بچه که بودم پول توجیبی‌هایم را جمع می‌کردم و کتاب می‌خریدم. عاشق کتاب خواندن هستم. در زمان کودکی ما این قدر کتابفروشی در سطح اهواز وجود نداشت. مطالعه‌ام را با خواندن کیهان بچه‌ها شروع کردم.

 در این مجله، یک بخشی به عنوان معرفی کتاب وجود داشت و لیست کتاب‌های مناسب کودکان را ارائه می‌دادند. من کتاب‌های دلخواه‌ام را انتخاب می‌کردم و از طرف کیهان بچه‌ها که تهران بود برایم به نشانی منزلمان پست می‌کردند. در آن زمان، اینترنتی وجود نداشت که بتوانیم کتاب‌ها را غیرحضوری تهیه کنیم. فروشگاه‌های کتابفروشی در سطح اهواز بسیار محدود بود.

 * چگونه به نویسندگی علاقه‌مند شدید؟

دوازده سالم بود. یک داستان کوتاه درباره «امام زمان (عج)» برای کیهان بچه‌ها ارسال کردم. سردبیر مجله داستان را خواند و نامه‌ای با این مضمون به منزل مان پست کرد: استعداد نویسندگی دارم و اگر ادامه بدهم موفق خواهم شد. ولی از آن جایی که من خودم را باور نداشتم انگیزه‌ای برای نوشتن نداشتم و ادامه ندادم. تا اینکه بعد از سال‌ها شروع به نوشتن  دلنوشته‌های کوتاه کردم.

 نخستین دلنوشته‌ام در وصف بهترین دوستم رویا بود. نوشته بودم: «روزم را  با رویا شروع می‌کنم ولی با واقعیت زندگی می‌کنم.» دلنوشته دومم در وصف مادرم عزیزم بود. گفته بودم: «فقط با لبخند مادرم زنده‌ام.»

همین طور در وصف برادر و خواهرزاده‌هایم شروع کردم با عشق نوشتن. از آن جایی که کلاس‌های زبان که در سطح شرکت نفت برگزار می‌شد شرکت می‌کردم و در حال حاضر ترم دوازده هستم. این‌ باعث شد معادل انگلیسی دلنوشته‌ها را بتوانم بنویسم. بعد به کمک عکاسی که در نزدیکی منزل مان بود دل نوشته‌هایم را به دو زبان (انگلیسی و فارسی) روی لیوان چاپ و هدیه می‌کردم به آن هایی که واقعاً دوست شان داشتم.

تشویق‌های خانواده و دوستان عزیزم باعث شد که نویسندگی را به شکل جدی شروع کنم و در کلاس هایی که در تهران برگزار می‌شد شرکت کنم. این کلاس‌ها باعث خلق کتابم به نام چهل داستانک شد.

دره شوری: تفاوت انسان‌ها، در تجربه‌ی زیستی آن‌هاست

* از مجموعه داستان تان  بگویید. ایده شکل گیری کتاب چگونه در شما شکل گرفت؟

همیشه درباره داستان‌ها و نوشته‌هایم با خواهرم مشورت می‌کردم و به آنها بازخورد می‌داد. خواهرم، بهترین مشوقم بود. نقاط قوت و ضعفم را گوشزد می‌کرد. پیشنهاد خواهرم باعث شد که کتاب حاضر را چاپ کنم.

دو سال پیش، کلاسی را با عنوان صد داستانک به شکل برخط که برگزار کننده‌اش تهران بود و جناب استاد شاهین کلانتری مدرس این دوره بود طی کردم. ایشان هر روز یک ایده و شروع می‌دادند و می‌گفتند حالا ادامه‌اش را طبق قواعدی که آموزش تان دادم بنویسید.

داستانکها را در صفحه مجازی می‌خواندند و هرکدام شان خوب بود به نویسنده اعلام می‌کرد. یعنی در واقع من صد تا داستانک نوشتم بعد چهل تا از آنها را انتخاب و چاپ کردم و اسم کتابم را «چهل داستانک» گذاشتم.

ناگفته نماند شرکت در کلاس‌های نویسندگی در اهواز، که مدرسش جناب استاد فردینکوراوند بود کامل‌کننده و تاثیرگذار در یادگیری اصول نوشتن داستانک شد. جا دارد از زحمات بی‌شائبه ایشان تشکر و قدردانی کنم.

* فضای ادبی شهرتان را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

جلسات هفتگی «انجمن قلم شهرزاد» را که در کتابخانه مرکزی خوزستان واقع در کیانپارس برگزار می‌شود خیلی پربار و مفید هستند و واقعاً از آن لذت می‌برم. همچنین انجمن«سه‌شنبه‌های مهربان» که شب شعر است و در کتابخانه تخصصی خوزستان شناسی علوم ایران در خیابان‌ دوازدهم شرقی کیانپارس برگزار می‌شود، خیلی با نظم و ترتیب  هستند. پیشنهاد می‌کنم این جلسات و محافل ادبی در رسانه‌های همگانی تبلیغ شوند. چون خیلی از مردم خوزستان از چنین محافل و نشست‌های ادبی بی‌اطلاع هستند.

آثار جدید ادبی معرفی نمی‌شوند. در سطح شهر تبلیغات و آگهی نما زیاد است. تبلیغ فیزیوتراپی، دندانپزشکی، طبخ غذا و... به وفور می‌بینیم اما معرفی نویسندگان موفق فضای ادبی در برنامه‌های تلویزیون استانی وجود ندارد.

* چه توقع و انتظاری از فضای هنری استان دارید؟

طبیعی است که انتظار دارم از اهالی قلم حمیت بیشتر است. این بخش از هنرمندان بتوانند یک مقدار از محیط کاری شان فاصله بگیرند و در رشد و ارتقای هنر خود بیشتر وقت بگذارند.  بتوانند در کلاس‌ها و ویدئوکنفرانس‌ها و سایر برنامه هایی که در زمان اداری برگزار می‌شود، شرکت کنند.

همچنین از دستگاه‌های فرهنگی شهر و استان انتظار دارم به صورت گسترده‌تری با مدارس همکاری کنند. استعدادهای ادبی کشف شوند. آموزش رایگان نویسندگی حداقل ماهانه دو جلسه برای افراد مستعد درنظر بگیرند.

کتابچه‌های جیبی در مکان‌های عمومی مثل اتوبوس و جشن‌ها و مناسبت‌های مذهبی در اختیار مردم قرار داده شود. همین طور که اتوبوس‌های اغذیه فروشی سیار داریم، کتابخانه‌های سیار هم داشته باشیم.

* در مسیر انتشار کتاب با چه موانع و مشکل هایی مواجه بودید؟

مشکل ها تقریباً زیاد بود. یکی از آنها ناآشنایی با مراحل چاپ کتاب بود.  همچنین انتخاب ناشر خوب و کاردان واقعاً برایم مشکل بود. برای فروش و توزیع کتاب ها به کتابفروشی‌ها مشکل داشتم. گرانی کاغذ مزید علت شده بود.

* به عنوان یک نویسنده،  تجربه زیستی و دنیا دیدگی چقدر می‌تواند موثر باشد؟

به نظر من آن چیزی که نویسنده را می‌سازد همین تجربه زیستی و یادگیری تجربه است. هر چیزی که تبدیل به تجربه نشود، دانش نیست. تفاوت‌های انسان‌ها را در تجربه زیستی درک کردم و پذیرفتم.

انسان صفر یا صد نباشم. قدرت انعطاف در دیدگاهم داشته باشم. بتوانم خودم را به جای شخصیت‌های مختلف داستان قرار بدهم و دنیا را از بیرون نگاه کنم و شخصیت پردازی را درست شکل بدهم.

سفرهایی که در سال انجام می‌دادم خیلی در داستان نوشتنم کمک کننده بودند. خیلی از ایده هایی که به ذهنم خطور می‌کردند از همین تعامل با افراد مختلف و دقت در زندگی آنها نشات می‌گیرد. از موفقیتها و شکست های شان ایده می‌گرفتم و پای صحبت و درد دل شان می‌نشستم و خالصانه می‌نوشتم.

ارسال نظر به عنوان مهمان

پیوست ها

0

نظرات

  • اولین نظر را شما بدهید