فرمانده لشکر ۲۵ کربلا در دوران دفاع مقدس:

در فاو غافلگیر شدیم

در فاو غافلگیر شدیم  بیست و یکمین جلسه شورای مطالعات راهبردی مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس با حضور سردار علی محمد نائینی، رئیس مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، سردار احمد غلامپور فرمانده قرارگاه کربلا در دوران دفاع مقدس، سردار مرتضی قربانی فرمانده لشکر ۲۵ کربلا در دوران دفاع مقدس و برخی از راویان و فرماندهان لشکرها و یگان‌های عملیاتی در دوران دفاع مقدس برگزار شد.

 به گزارش ایسنا،در ابتدای این جلسه سردار علیمحمد نائینی، با اشاره به موضوع اصلی جلسه که علل و چرایی و چگونگی سقوط فاو توسط عراق در اواخر جنگ بود، اظهار کرد: حمله عراق به فاو که در ۲۸ فروردین سال ۱۳۶۷ رخ داد و موجب باز پس گیری آن توسط رژیم بعثی و مشخصا سپاه هفتم و گارد عراق در حدود ۳۶ ساعت نبرد شد، سرآغاز دوره ای مهم در دفاع مقدس است که موازنه جنگ را به نفع عراق تغییر داد.

 

 وی افزود: با توجه به اینکه اسناد ما از این مقطع از جنگ کم می باشد، هدف از برگزاری این جلسات، بیان و روایت تحولات صحنه نبرد توسط فرماندهان حاضر در میدان می باشد تا بتوانیم اسناد و اطلاعات خود را از این مقطع پایانی جنگ تکمیل کنیم، لذا در همین راستا در این جلسه در خدمت سردار مرتضی قربانی، فرمانده لشکر ۲۵ کربلا در دوران دفاع مقدس که در جریان پدافند نیروهای خودی در برابر حمله عراق به فاو، نقش آفرینی زیادی داشته است، هستیم تاروایت وی را از اتفاقات این نبرد ثبت و ضبط کنیم.

 

در ادامه جلسه سردار مرتضی قربانی اظهار کرد: اواخر سال ۱۳۶۷ قراربود عملیاتی تکمیلی در فاو داشته باشیم و حتی در این مورد شناسایی هایی انجام داده بودیم، ولی بنا به دلایلی انجام عملیات منتفی شد و به سمت شمال غرب آمدیم و عملیات های نصر ۴ و والفجر ۱۰ را انجام دادیم و شهر ماووت و شهرهای اطراف آن را گرفتیم که این کار با کمک لشکرهای ۵ نصر،۴۱ ثارالله و ۱۴ امام حسین (ع) انجام شد.

 

وی ادامه داد: دشمن در این مناطق خیلی تلفات داد، اما مصر بود که این مناطق را باز پس گیرد و نهایتا ما آمدیم در حلبچه و عملیات والفجر ۱۰ را انجام دادیم.  این پیروزی مصادف شد به ایام عید نوروز ۶۷ که اکثر فرماندهان و نیروها برای تعطیلات عید به مرخصی رفتند. ما در اصفهان بودیم که تماس گرفتند و گفتند که به کرمانشاه بیا صبح ۲۸/۱/۱۳۶۷.

بلافاصله بعد از رسیدن ما به کرمانشاه خبر حمله دشمن به فاو رسید و مقرر شد که من بلافاصله به همراه چند تن از فرماندهان از جمله آقا رحیم صفوی، اسماعیل قاآنی، شهید نورعلی شوشتری با دو هلی کوپتر به سمت فاو برویم.

 

سردار قربانی گفت: من و شهید احمد کاظمی با آقارحیم هماهنگ کردیم و بلافاصله در خط حد لشکرهای خود در منطقه فاو مستقر شدیم. من دیدم که در خط درگیری‌های پراکنده وجود دارد و فرمانده تیپ ما در این منطقه به شهادت رسیده و جانشین تیپ نیز از ناحیه دست و صورت تیر خورده بود. من با بی‌سیم با فرماندهان خود که در حال نبرد با عراقی‌ها بودند تماس گرفتم و وقتی که صدای من را شنیدند، خیلی خوشحال شدند.

سمت چپ ما لشکر ۴۱ ثارالله بود که عراقی‌ها این تکه را شکافته بودند و یک فلش گذاشته بودند و پشت کارخانه نمک آمده بودند و یک فلش هم به سمت سه راهی شهادت در جاده ام القصر گذاشته بودند.

 

وی گفت: لشکر امام حسین (ع) مقاومت زیادی می‌کرد و در ادامه گام به گام به عقب آمد. ساعت حول و حوش ۱۱-۱۲ ظهر بود. سمت راست جاده فاو- بصره خط احمد کاظمی بود و سمت راست لشکر احمد کاظمی، لشکر ۵ نصر،۱۷ علی بن ابیطالب (ع) و قمر بنی‌هاشم بود.

خب این خط هم کنار جاده استراتژیک قرار داشت که باز شده بود و در واقع شکافته بود و دشمن با دور زدن خط یک و دو در خط سه نفوذ کرده، یعنی وقتی بچه‌ها در خط یک می جنگیدند، خط سه سقوط کرده بود.

یک تعداد از نیروهای ما شهید و یا اسیر شده بودند و ما باقی مانده نیروهای خود را از راههایی که بعثی‌ها نبسته بودند به عقب آوردیم. البته ماهم یک تعدادی اسیر گرفته بودیم که به عقب آوردیم.

 

فرمانده لشکر ۲۵ کربلا در دوران دفاع مقدس گفت: حدود ساعت ۴ یا ۵ بعداز ظهر بود که ما به پشت کانالی که با همکاری جهاد زده بودیم و در ۳ کیلومتری فاو بود آمدیم.

در این کانال ما آب انداخته بودیم که مانع از نفوذ عراقی‌ها شویم. عراقی ها از ساعت ۵ یا ۶ عصر بود که آتش‌شان برایشان کمک شد. اصلا منطقه ساکت شد.

حال به خاطر خستگی یا جابجایی ادوات و توپخانه بود، نمی‌دانیم. ما هم برخی از نیروهایمان که از مناطقی همچون مازندران فراخوان زده بودیم حول و حوش ساعت ۲ یا ۳ بعد از نیمه شب ۲۹ فروردین که در واقع روز دوم نبرد بود، وارد منطقه شدند.

 

وی با اشاره به ساماندهی نیروها ادامه داد: ما نیروها را جمع کردیم و توجیه کردیم و از امتداد جاده استراتژیک تا جاده فاو- بصره ما نیروهای خود را گسترش دادیم. شب قرار بود که عملیاتی انجام دهیم.

به ما گفتند که روی جاده استراتژیک عمل کن. احمد قرار شد از سمت راست ما بیاید و با لشکر علی بن ابیطالب (ع) الحاق کند و وارد عمل شود و جاده فاو را آزاد کند و دشمن را دور بزنند. لشکر امام حسین (ع) هم نیرو نداشت.

 

سردار قربانی افزود: تا بچه های ما آمدند جمع شوند و مهیای عملیات شوند، لشکر علی بن ابیطالب (ع) با دشمن درگیر شد و باعث شد که عملیات لو برود، از طرفی بعد از یک ساعت نبرد اعلام کرد که دور خوردند و نیاز به کمک دارند که قرار شد نیروی کمکی برایشان بفرستیم،

از طرفی ساعت چهار و نیم صبح روز ۲۹ فروردین، ما و لشکر امام حسین (ع) از دو جناح روی جاده استراتژیک حمله کردیم.

 

فرمانده لشکر ۲۵ کربلا در دوران دفاع مقدس اظهار کرد: یک تعداد از دشمن تلفات گرفتیم و تعدادی از تانک‌های آنان را زدیم و یک پیشروی شد، در این حال دشمن با روشن کردن چراغ‌های تانک، تمام منطقه را روشن کرد، حدود یک ساعت، یک ساعت و نیم درگیری بود و هوا داشت روشن می‌شد که ما بچه ها را عقب کشیدیم.

در واقع هم ما که لشکر ۲۵ کربلا بودیم و هم لشکر ۸ نجف اشرف به فرماندهی شهید احمد کاظمی و هم لشکرهای ۱۷ علی بن ابی طالب (ع) و لشکر ۱۴ امام حسین (ع). آمدیم پشت کانالی که قبلا حفر کرده بودیم.

به احمد گفتم سمت راست جاده استراتژیک را حفاظت کن، این وسط را من عمل کنم. منتهی توی آن پایگاه موشکی هلالی، عراقی‌ها تا آنجا آمده بودند و البته بچه‌های لشکر ۱۴ امام حسین (ع) خیلی مقاومت کرده بودند.

خیلی از نیروها و ادوات از رده خارج شده بود و بعضا وقتی بی سیم می زدیم و با کسی کار داشتیم، میگفتند که شهید شده است.

 

وی یادآور شد: عراقی‌ها منطقه عملیاتی را سیانور زده بودند و بچه‌ها را قتل عام کرده بودند. ادوات ما را در غرب رودخانه اروند به کلی از رده خارج کرده بودند.

 

سردار قربانی درباره پشتیبانی هوایی از پدافند نیروهای خودی در فاو گفت: روز دوم حدود ساعت هشت صبح چند فروند جنگنده خودی در سطح پایین بین جاده فاو- بصره و همچنین فاو – ام القصر آمدند و بعد از خط ما، خط دشمن را روی این جاده ها بمباران کردند و برگشتند.

 

وی ادامه داد: حدود ساعت هشت و نیم-نه صبح بود که نامه ای از سوی آقار رحیم از قرارگاه به دست من رسید که مضمون آن این بود « آقای قربانی به شما ابلاغ می‌شود که برای پاره‌ای از مذاکرات به قرار گاه بیایید.»

البته برای آقای زاهدی (لشکر ۱۴ امام حسین) و شهید احمد کاظمی (فرمانده لشکر ۸ نجف) و همچنین آقای ابو شهاب هم این نامه زده شده بود. ما گفتیم باید خط را حفظ کنیم و موقعیت چپ و راست آن را بگیریم و به قرارگاه نرفتیم.

به یکباره دیدیم از بین جاده استراتژیک و هور العظیم یک لشکر تانک عراقی آمد. حدود ۵۰ تا ۶۰ تای آنان آمدند و چسبیدند به کانال و گیر کردند.

 

حماسه فرمانده لشکر 25 به همراه رزمندگان لشکر در خط

فرمانده لشکر ۲۵ کربلا در دوران دفاع مقدس افزود: دوشکاهای تانک ها روی خاکریز ما را تیرتراش می کردند و اجازه عکس العمل چندانی را به ما نمی دادند به گونه‌ای که سه تا از فرمانده گردان‌های لشکر من در آنجا از کمر به بالا تکه تکه شدند.

آمدم یک کلاه آهنی گذاشتم روی سرم و یک گونی هم کشیدم روش، به دو سه تا از بچه ‌ا گفتم «هیچ کس دیگه سر خط نره.» چون هرکس می رفت شهید می شد.رفتم سرخاکریز و با گفتن هر یازهرا (س) گلوله آر.پی.جی را شلیک می‌کردم.

حدود ۱۹ تا ۲۰ تانک را زدم. منطقه به آتش کشیده شد. عراقی‌ها تا این صحنه را دیدند شروع به عقب نشینی کردند و آنهایی هم که تانک‌های‌شان مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود از آن‌ها پیاده شده و فرار کردند و در عین حال بچه های ما آنها را هدف تیرهای خود قرار دادند. در این زمان ساعت حدود ۱۰ صبح بود.

 

وی ادامه داد: در واقع دشمن در این تک، عقبه ‌ای ما را در فاو بست و ما نیروی آماده کافی برای ترمیم خط مقدم خود نداشتیم. در آنجا آقای اسحاقی اسیر شد و بعدها که پیکر ایشان تفحص شد، در حالی که دست‌هایش را بسته بودند به شهادت رسیده بود.

همین که پشت خاکریز بودم یک تویوتا، روشن، تایر سمت چپ آن هم پنچر بود، دیدم. در حالی که یک شهید هم داخل آن بود نشستم پشت آن تویوتا و به سمت جاده استراتژیک راه افتادم. آمدم روی جاده و دیدم تانک ها از روی جاده ام القصر دارند می‌آیند که سر سه راهی را ببندند.

 

سردار قربانی گفت: در این فاصله مشاهده کردم یک موتوری دارد می‌آید. دیدم شهید احمد کاظمی است. من ماشین رو همین طور رها کردم، درحالی که شهید همچنان داخل آن بود و ترک موتور احمد پریدم.

حالا همین طور که این تانک‌ها از روی جاده ام القصر می‌آمدند تا چهارراه استراتژیک فاو- بصره را ببندند، من با احمد آمدیم روی جاده فاو و کنار ساحل اروند. دیدیم یک تعداد از نیروهای خودی مجروح و سردر گم و آشفته اند.

ما آنجا بی‌سیم زدیم، قایق ها را بسیج کردیم و هرچه نیرو بود به آن سمت اروند انتقال دادیم. ساعت حدود ۱۲ بود که عراقی ها موفق شده بودند تا چهارراه استراتژیک فاو-بصره برسند و تقریبا همه این مناطق را گرفته بودند.

 

وی افزود: ما آمدیم سمت قرارگاه که دیدیم هیچ کس نیست و در واقع قرارگاه تخلیه شده بود. با احمد به سمت پل بعثت آمدیم، مقداری از آن در اثر تخریب غیر قابل تردد شده بود.

دیدیم یک مقدار اسیر عراقی هم آنجا هستند الحمدلله یک مدیریتی کردیم و تمام نیروهای باقی مانده را به همراه اسرا به عقب انتقال دادیم. ساعت حدود ۳-۴ بعداز ظهر بود که من و احمد از فرط خستگی کنار درختی خوابمان برد.

 

حمله دشمن در این سطح گسترده به فاو پیش بینی نشده بود

فرمانده لشکر ۲۵ کربلا در دوران دفاع مقدس ادامه داد: بلند شدیم دیدیم مغرب است. سوار موتور شدیم و به عقب برگشتیم. عراقی ها تا ظهر روز سوم به پل بعثت رسیدند و شروع به شلیک کردند و تمامی شبه جزیره فاو را باز پس گرفتند.

ما هم به سمت شلمچه رفتیم. آنجا نیرو داشتیم. اما بخش اعظم نیروهای ما در حلبچه بود و در واقع نوعی پراکندگی نیرو داشتیم.

 

سردار قربانی گفت: حمله دشمن در این سطح گسترده به فاو پیش بینی نشده بود که بتوان برای آن تدبیر کرد. ضمن اینکه عدم انسجام و تجربه لازم در فرماندهی قرارگاه در آن برهه زمانی در فاو نیز در این عقب نشینی بی تاثیر نبود.

 

وی اذعان کرد: وقتی نگاه می‌کنیم می‌بینیم که دشمن در آخر جنگ حدود یک میلیون و 400 هزار نفر نیرو ،۸۰۰۰ تانک و نفربر، انواع و اقسام بمب‌های شیمیایی و توپ و ادوات دارد و تمام دنیا نیز بسیج شده بودند که در این برهه جنگ صدام را پیروز کنند. دفاع متحرک عراق آغازشده بود که بعد از فاو نیز، شلمچه، جزایر و سایر جاهای ازدست‌رفته را باز پس گرفت، درعین‌حال برای بازپس‌گیری این مناطق نیز تلفات زیادی را داد.

 

در ادامه سردار احمد غلامپور با تاکید بر اینکه حوادث آخر جنگ صرفاً ناشی از این نیست که ما حضور نداشتیم، نبودیم، کادرمان ضعیف شده است، توکل شان را از دست دادند بلکه یک مقدارعمیق تر از این مسائل است، گفت: ما اگر بخواهیم در بحث حوادث آخر جنگ فقط بخواهیم روی فاو قضاوت کنیم ممکن است ناقص باشد علتش هم این است که در مورد فاو متأسفانه یک مسائل حاشیه ای مطرح می شود.

 

وی افزود: واقعیت این است که قصه سپاه پاسداران در اواخر جنگ، قصه یک کشی شده بود که آنقدر ما را کشیده بودند که خواسته یا ناخواسته دو اتفاق برای ما پیش می‌آمد یا این کش از دست ما در می رفت یا پاره می شد.

یعنی آقا مرتضی که می گویند یک خط فاو داریم، یکی شلمچه داریم و هزار و خرده‌ای کیلومتر آن طرف تر هم باید عملیات می کردیم، قصه همه یگان های ما بود بدون اینکه کوچک ترین تجهیزات یا امکاناتی به آن اضافه شود.

 

فرمانده قرارگاه کربلا در دوران دفاع مقدس به شرایط متفاوت در حادثه شلمچه نسبت به فاو اشاره و اظهار کرد: ما وقتی که بعد از حادثه فاو به حادثه شلمچه می‌رسیم آنجا دیگر این حرف ها نیست، آنجا تمام فرماندهان با همه قدرت حضور دارند، از آقا محسن رضایی گرفته تا تمام کادر لشکرها حضور دارند.

من یادم هست ما حتی ساعت س و روز ر تک شلمچه را هم فهمیدیم یعنی شب که جلسه داشتیم عراق یک حجم سنگین آتش کرد و همه فهمیدیم که عراق صبح می خواهد حمله کند ولی صبح وقتی که عراق حمله کرد مثل برگ زرد پاییزی همه فرو ریختند.

ارسال نظر به عنوان مهمان

پیوست ها

0

نظرات

  • اولین نظر را شما بدهید