به بهانه ی بزرگداشت پیر توس؛

پدر بود و شب بود و شهنامه بود/ شعری از: هرمز فرهادی بابادی

 پدر بود و شب بود و شهنامه بود/ پدر پهلوان‌بود و شهنامه خوان

 سخن بود و گفتار از هر دری/ به یاد شهیدان خوب زمان

 پدر رستمی بود با گرز و رخش/ که زد پنجه در پنجه ی آفتاب

 پدر رستمی بود اما نداشت/ هماورد خوبی چو افراسیاب

 پدر ایلخانی ست ( کوردینه) پوش/ اتابک ترین مرد ( چوقا) به دوش

 که پهنای آبشخور ایلی اش/ ز ( تاراز) تا ( جی) ( دنا) تا به ( شوش)

 پدر غیرت ناب( چالنگی ) ی ست/ پدر یاغی ی سربه دار من ست

 نوشته به پیشانی ی مرد ایل/ که میراث( هفت) و ( چهار) من ست

 پدر گفت مشروطه حق من ست/ و ( سردار اسعد) گواه من است

 چگونه برآیم از این معصیت/ که عشق به میهن گناه من است

 نژاد مرا از خود من بپرس/ تبار من از آتش و تندر است

 نوشته ست بر ( تخت پولاد جی)/ که ( سردار مریم) مرا مادر است

 به ژرفای( کارون) و ( زاینده رود)/ پدر باز دل را به دریا زده است

 به یاد سواران برنو به دوش/ سیه خیمه اش را به صحرا زده است

 مرا بر بلندای ( دژ سپید)/ به خاکم سپارید وقت سحر

 که از چشم انداز اجدادی ام/ دوباره بر آیم به یاد پدر

ارسال نظر به عنوان مهمان

پیوست ها

0

نظرات

  • اولین نظر را شما بدهید