امروز:
شنبه - 1 ارديبهشت - 1403
ساعت :

اخبار ویژه

آزمون استخدام ۱۰۶ نیرو در تامین اجتماعی خوزستان

آزمون استخدامی سازمان تأمین‌اجتماعی همزمان با سراسر کشور صبح امروز با حضور ۶۱۹۴ نفر داوطلب  از سوی مرکز آزمون جهاد دانشگاهی در اهواز برگزار شد و مدیران درمان و بیمه از محل این آزمون دیدن کردند. به گزارش حبیب خبر، مدیر درمان تامین اجتماعی خوزستان خاطر نشان کرد: فراخوان و شروع ثبت‌نام متقاضیان برای...

مصرف آب در مزارع نیشکر کاهش یافت

مدیرعامل شرکت توسعه نیشکر و صنایع جانبی از روند «داشت» مزارع نیشکر کشت و صنعت میرزا کوچک‌خان بازدید کرد و با قدردانی از تلاش شبانه‌روزی آبیاران، بر مدیریت مصرف آب تأکید کرد. به گزارش حبیب خبر، دکتر "عبدعلی ناصری" در این بازدید که (۲۹ فروردین‌ماه ۱۴۰۳) با همراهی معاونان و مدیران نیشکری انجام شد، گ...

اداره کل فرهنگ خوزستان چه می کند؟

  در هفته هنر انقلاب  اسلامی، آفتاب دو تن از هنرمندان خوزستان در سینه دو دستگاه فرهنگی و هنری تابید. به گزارش حبیب خبر، مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی خوزستان، رییس حوزه هنری و شماری از کنشگران فرهنگی با "علی زارعی رضایی" از شاعران آیینی و "مصطفی نیک پی" از پیشکسوتان عرصه موسیقی دیدار کردند. در ا...

گزارش تصویری

اسم پدر و مادر از کارت ملی حذف می‌شود؟

  معاون امور زنان و خانواده رئیس جمهور درباره علت درج نشدن اسم پدر و مادر بر روی کارت ملی توضیح داد. "انسیه خزعلی" گفت: به گفته مسوولان ثبت احوال، اطلاعات شخصی فرد از جمله اسم پدر و مادر در ظاهر کارت‌های جدید حذف می‌شود اما توسط بارکدی که روی کارت قرار داده شده مشخصات شناسنامه‌ای، از جمله اسم پدر و مادر قابل رویت ...

این گروه از بازنشستگان از همسان‌سازی حقوق ...

بازنشستگان بخوانند

  دبیر اجرایی خانه کارگر قزوین گفت: مشخص نیست همسان‌سازیِ بازنشستگان تامین اجتماعی چگونه قرار است اجرا شود. امیدواریم به بهانه‌ی نبودِ بودجه بازنشتسگان تامین اجتماعی را از همسان سازیِ حقوق معاف نکنند که بازنشستگان تامین اجتماعی اوضاعِ معیشتِ بسیار بدی دارند. ضمن اینکه آن‌ها از مزایای مزدی هم بی‌بهره هستند. "عیدعلی ...

به سه بیمار نیازمند؛

اندام های کودک ۱۲ ساله خرمشهری پیشکش شد

  مدیر مرکز فراهم‌آوری اعضا و نسوج پیوندی دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز از اهدای اعضای بدن یک کودک خرمشهری به بیماران نیازمند خبر داد. به گزارش حبیب خبر، دکتر "جواد شریعتی" در گفت‌وگو با ایسنا گفت: با جلب رضایت خانواده زنده‌یاد «بنیامین باوی» کودک ۱۲ ساله اهل خرمشهر که متاسفانه دچار مرگ مغزی شده بود و با تلاش ...

از ۱۵ خردادماه به بعد؛

دمای ۵۰ درجه خوزستان را در بر می گیرد!

  مدیرکل هواشناسی خوزستان درباره پیش‌بینی وضعیت دما در بهار و تابستان امسال، گفت: دمای خوزستان پایان اردی بهشت‌ماه به ۴۰ درجه می‌رسد و از ۱۵ خردادماه به بعد احتمال وقوع دماهای ۵۰ درجه وجود دارد. "محمد سبزه‌زاری"، افزود: میانگین دمای درازمدت در اردی بهشت‌ماه خوزستان ۳۶.۳ درجه سانتیگراد و در خردادماه ۴۳ درجه سانتیگراد ...

سامانه پایش کیفی هوای کشور

هوای دو شهر خوزستان بی هوا شد!

  مدیر روابط عمومی اداره‌کل حفاظت محیط زیست خوزستان گفت: هوای دو شهر خوزستان در وضعیت «ناسالم» و «قرمز» قرار گرفته است. به گزارش حبیب خبر، "شهریار عسکری" بازگو کرد: بر اساس اعلام سامانه پایش کیفی هوای کشور، در ساعت ۱۰ امروز (اول اردی بهشت‌ماه ۱۴۰۳) شاخص کیفیت هوا بر اساس اندازه‌گیری ذرات معلق با اندازه ۲.۵ میکرون در ...

سامانه بارشی دوشنبه وارد کشور می شود

  رییس مرکز ملی پیش‌بینی و مدیریت بحران سازمان هواشناسی با اشاره به ورود سامانه بارشی به کشور در دوشنبه (۳ اردی بهشت) گفت: در پی ورود این سامانه، در غالب مناطق کشور به‌جز نوار شرقی بارش و وزش باد شدید رخ می‌دهد. به گزارش حبیب خبر، "صادق ضیاییان" در گفت و گو با ایسنا افزود: امروز(اول اردی بهشت) در اردبیل، نیمه شرقی ...

وعده جدید دولت این بار وفا می کند!؟

وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات در یک ویدیوی جدید وعده داد: سرعت اینترنت افزایش می‌یابد؛ این در حالی است که چند ماه پیش با همین وعده افزایش سرعت، قیمت اینترنت به صورت ناگهانی بالا رفت ولی کیفیت آن بهبود نیافت! به گزارش اعتمادآنلاین، "عیسی زارع‌پور" گفت: طبق تعهدی که از اپراتورها گرفتیم، باید تا پایان سال ۵۰ درصد به ...

تا دوم اردی بهشت تمدید شد؛

آزمون استخدام ۱۰۶ نیرو در تامین اجتماعی خوزستان

آزمون استخدامی سازمان تأمین‌اجتماعی همزمان با سراسر کشور صبح امروز با حضور ۶۱۹۴ نفر داوطلب  از سوی مرکز آزمون جهاد دانشگاهی در اهواز برگزار شد و مدیران درمان و بیمه از محل این آزمون دیدن کردند. به گزارش حبیب خبر، مدیر درمان تامین اجتماعی خوزستان خاطر نشان کرد: فراخوان و شروع ثبت‌نام متقاضیان برای شرکت در این آزمون ...

عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب خبر داد:

تذکر به برخی مسوولان به دلیل کارهای بی‌قاعده در کشف حجاب

عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب با بازنشر سخنان رهبری در مساله کشف حجاب، از تذکر به برخی مسوولان به دلیل کارهای بی‌قاعده خبر داد. به گزارش حبیب خبر از ایسنا، "مهدی فضائلی" در  ایکس "توییتر سابق" نوشت: "رهبر انقلاب: کشف حجاب، هم حرام ـ شرعی است، هم حرام ـ سیاسی است... منتها... دشمن با نقشه و برنامه وارد این کار ...

رییس گروه ثبت و بررسی ایمنی و عوارض ناخواسته ...

پزشکان عوارض و اشتباه های دارویی را گزارش کنند

  رئیس گروه ثبت و بررسی ایمنی و عوارض ناخواسته فرآورده‌های سلامت سازمان غذا و دارو از پزشکان خواست هرگونه عوارض و اشتباه دارویی را به سازمان اطلاع دهند. به گزارش حبیب خبر از ایسنا، دکتر "مرجان کریمی" با اشاره به اهمیت موضوع ایمنی دارویی بیماران بیان کرد: گزارش‌دهی کامل، سریع و به موقع عوارض و اشتباهات دارویی ...

واکنش‌های بین‌المللی به حادثه اصفهان

  پیرو اخبار منتشر شده درباره فعالیت پدافند هوایی در اصفهان و شنیده شدن صدای انفجار، عنوان شد که این اقدام ناشی از مقابله با چند ریزپرنده بوده و خسارتی در پی نداشته است. به گزارش حبیب خبر از ایسنا، بامداد امروز جمعه برخی منابع از مقابله با چند ریزپرنده توسط پدافند هوایی کشور در برخی از شهرها از جمله اصفهان خبر ...

با تغییر شیوه‌های آبیاری؛

مصرف آب در مزارع نیشکر کاهش یافت

مدیرعامل شرکت توسعه نیشکر و صنایع جانبی از روند «داشت» مزارع نیشکر کشت و صنعت میرزا کوچک‌خان بازدید کرد و با قدردانی از تلاش شبانه‌روزی آبیاران، بر مدیریت مصرف آب تأکید کرد. به گزارش حبیب خبر، دکتر "عبدعلی ناصری" در این بازدید که (۲۹ فروردین‌ماه ۱۴۰۳) با همراهی معاونان و مدیران نیشکری انجام شد، گفت: صنعت نیشکر ...

دریافت ۱۰۰ هزار "تتر" از داوطلبان؛

متهمان سایبری کنکور بازداشت شدند

رییس پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات (فتا) فراجا از دریافت رمز ارز و سکه طلا توسط مجرمان سایبری بابت کلاهبرداری از داوطلبان کنکور خبر داد و گفت: هفته‌های اخیر چند متهم را دستگیر کردیم که بابت اقدامات کلاهبردارانه‌ای که انجام داده بودند، بالغ بر ۱۰۰ هزار تتر رمز ارز دریافت کرده بودند. به گزارش حبیب خبر از ایسنا، ...

معاون اول دولت نهم درگذشت + پیام‌های تسلیت‌

معاون اول دولت نهم و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در ۷۱ سالگی درگذشت. به گزارش حبیب خبر از ایسنا، "پرویز داوودی" متولد ۱۳۳۱ در تهران و دانش‌آموخته دکتری اقتصاد  از دانشگاه ایالتی آیووا بود. او در دولت ششم معاونت اقتصادی وزارت امور اقتصادی و دارایی را برعهده داشت و در فاصله سال‌های ۱۳۷۸ تا ۱۳۸۳ نیز معاون اقتصادی قوه ...

از بخش خصوصی پافشاری؛ از مجلس ردکردن!

کشمکش بر سر تعطیلی شنبه‌ها

کنشگران بخش خصوصی برای تعطیل شدن روز شنبه به جای پنجشنبه هشدارهای را نسبت به فرصت‌سوزی در حوزه تجارت دادند؛ اما، کمیسیون اجتماعی مجلس تصمیم گرفت روزهای تعطیل هفته پنجشنبه و جمعه و روزهای کاری هفته از شنبه تا چهارشنبه تعیین شود که انتقاد کنشگران اقتصادی را به دنبال داشت و حالا باید منتظر بررسی نهایی این قانون در صحن ...

فرمانده قرارگاه منطقه‌ای و ارشد آجا در جنوب ...

در برابر هر تهدیدی پاسخی کوبنده می دهیم

فرمانده قرارگاه منطقه‌ای و ارشد آجا در جنوب غرب کشور گفت: امروز آمریکا و سایر کشورها به این نتیجه رسیده‌اند که ایران اسلامی قدرتمند است و اگر از سوی دولت و کشوری تهدید شود کوبنده پاسخ خواهد داد. به گزارش حبیب خبر از ایرنا، "امیر سرتیپ حمزه بیدادی" چهارشنبه در مراسم رژه روز ارتش (۲۹ فروردین ماه) در محل میدان صبحگاه ...

پیام شادباش رهبر انقلاب به قهرمانان کشتی آزاد و فرنگی

در پی قهرمانی تیم های کشتی فرنگی و آزاد در مسابقات قهرمانی آسیا در بیشکک قرقیزستان، رهبر انقلاب اسلامی در پیامی از جوانان کشتی‌گیر قهرمان صمیمانه تشکر کردند. به گزارش حبیب خبر، متن پیام  حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به این شرح است: بسم الله الرحمن الرحیم از جوانان قهرمان کشتی فرنگی و مدال‌آوران کشتی آزاد که با توانایی ...

حبیب خبر/*حميدرضا نظري: این داستان، به روح همه جانباختگان کرونا و نیز به خانواده محترم آنان تقدیم می شود. داستان بیش از ۶۶ هزار انسانی که درد شدید و نفس گیر قفسه سینه، سرفه های خشک و جگرخراش و تب و لرز سوزنده شان، آتش به جان مادران مهربان و داغدار ایران زمین زده است.

 مادراني كه در هر نماز، سر بر مُهر و سجاده سبز خدا می گذارند و به یاد عزیزان شان در سكوت و برای همیشه اشک می ریزند. کسانی كه با درد و رنج بيماري جان سپردند و بی هیچ وداع و آيين بزرگداشت و مراسم سوگواری، غريبانه و درخلوت قبرستان درخاك آرمیدند و... رحم الله من یقرا الفاتحه مع الصلوات...

***

...  در بارش شديد باران بهاري، بغض مانده در گلوي مادر، ناگهان به شیون و فريادي بلند و دردناک تبديل مي شود؛ فريادي جانسوز كه تمام فضاي سرد قبرستان را به لرزه در مي آورد...

***

...  داروخانه شلوغ است و دو تن، هراسانند و از درد و نگراني مي سوزند. دخترکی از تنگی نفس و فشار قفسه سینه و مادري از پيشاني داغ و سرفه های خشک دخترك.

مادر با ديدن حال و روز كودك، به سقف داروخانه چشم می دوزد تا او متوجه اشك هايش نشود. لحظاتي بعد، مادر با دست های استخوانی و لرزان خود، ماسك كوچك دخترش را پايين تر مي كشد و صورت او را نوازش می کند:" نترسی مادرجون؛ الان آقاي دكتر داروهاتو ميده و..."

در میان جمعیت، مردی بلافاصله شیلد محافظ را روی صورتش می گذارد و با اشاره به فرد همراه خود از او می خواهد که از مادر و دختر فاصله بگیرد. از پشت پیشخوان داروخانه صدایی به گوش می رسد:" خانم... خانم... ای بابا، این نسخه مال کیه؟"

مادر از جا بلند می شود :" مال منه آقای دکتر! ببخشید؛ زیر بارون خیس شده!"

- بفرما خانم!... شصت و شش هزارو چهارصدتومن! تشریف ببرید صندوق!... با شمام خانم!... چيه؟!... منتظر چی هستی؟!... چرا همين جوری داری منو نگاه مي كني؟!

آخه...

- آخه چی خانم محترم؟! قيمتش همينه!... لطفا بفرمایید صندوق!... اي بابا... بازم كه نرفتي!...  خواهش می کنم تكليف منو روشن كن خانم؛ بالاخره دارو می خوای یا نه؟!

لحظات به كندي مي گذرد و درست در همين زمان، دو آشناي غريب، درتنهايي خويش ناله مي كنند و اشك مي ريزند؛ کودكي از چشم های ملتمس مادر و مادری از تیغ نگاه جمعیت حاضر در داروخانه...

مادر از كيف دستي كهنه و رنگ و رو رفته اش، چند اسكناس مچاله شده بيرون مي آورد و نگاهش را از حاضران مي دزدد و با پاهاي لرزان كمي به پيشخوان نزديك تر مي شود: "آقا، ب... ببخشيد... اگه ممكنه... به... به اندازه همين پول، دارو  بديد!"

بيست و يك هزارو پانصدتومن؟! اين كه حتي پول يه شربت و آمپول و سرنگ هم نميشه خانم محترم! باور کنید این کار اصلا درست نیست؛ شما كه پول نداري چرا وقت من و این مردم رو مي گيري خانم؟!

سكوت بر داروخانه حاكم است و دو همدل تنها، مضطرب می شوند و برخود مي لرزند؛ كودكي از وحشت آمپول و مادري از شرم حضور در زمان و مکان و آشفتگی درون و شدت ضربان قلب و...

***

اكنون ایستگاه مترو شلوغ است و دو مسافر، خسته و بغض کرده، از بيم و نگرانی مي سوزند؛ كودكي از شروع احتمالی درد سینه و سرگيجه شدید و مادري از دلهره تب و لرز مجدد کودک و خارش گلو و سرفه های غیرقابل تحمل و...

بر روي سكوي ايستگاه، مسافران پنهان در پشت ماسك هاي رنگارنگ صورت، بدون رعایت فاصله اجتماعی در انتظار رسیدن قطار لحظه شماری می کنند... مادر به عكس بزرگ و زيباي روي ديوار ايستگاه نگاه مي كند كه زن و مردي با لباس های مخصوص ضدکرونا در بيرون از بخش ICU يك بيمارستان، از فرط خستگي طاقت فرسا بر روي صندلي نشسته و شانه به شانه هم  به خواب عميقي فرو رفته اند؛ يك زوج كادر پزشكي زحمتكش و از خود گذشته كه روزها و هفته ها به خاطر نجات بيماران وخيم كرونايی، صبورانه، بي وقفه و با جديت تمام تلاش كرده و در اين مدت فرصت استراحت كافي نداشته و از ديدن فرزندان و عزيزان خود محروم بوده اند...

مادر با ديدن عكس ایستگاه و كوشش صادقانه ديگر پزشكان، پرستاران و كادر ايثارگر درمان و نيز نيروهاي مهربان؛ كوشا، ياريگر، دلسوز و وظیفه شناس در همه نهادها و سازمان ها و ادارات خدمات رسان در سطح شهر و كشور، با اميدواري و آرامش به صورت زيبا و كوچك دخترش لبخند مي زند و به يك باره او را در آغوش مي گيرد :" خیلی زود خوب میشی اي شيطون بلا؛ فقط بايد استراحت كني و..."

و شروع به قلقك زير بغل و پهلو و شكم او مي كند و با صداي بلند مي خندد:" نبينم ديگه ورجه وورجه كني وروجك! وگرنه يه آشي برات بپزم كه..."

دخترك در حالي كه از حرف ها و عمل مادر به سر ذوق آمده، به مزاح و درجواب، انگشت سبابه اش را به سمت او مي گيرد و قهقهه مي زند:" دو زار بده آش، به همین خیال باش مامان خانوم؛ منم يه آتشي برات بسوزونم كه..."

... از دور و از داخل تونل سياه، صداي بوق و حركت قطار بر ريل هاي آهنين به گوش مي رسد و لحظاتي بعد با توقف چند ثانیه ای در ایستگاه، مسافران تلاش مي كنند كه زودتر راهي براي ورود به واگن ها بيابند. قبل از مادر و دختر، زني ميانسال با لباسي شيك و فاخر، با فشار جمعيت وارد واگن مي شود و روي يكي از صندلي ها مي نشيند. همزمان با حركت قطار و فاصله گرفتن از ايستگاه، چشم های كنجكاو چند مسافر، زن شيك پوش را نشانه مي روند. در ميان مسافران، مادر سر كودك خود را به سينه مي فشارد و به زن میانسال چشم می دوزد که بی توجه به او و دیگران، ماسک روی صورتش را تنظیم می کند و به كيف چرمي گران قیمت و خوش رنگش خیره می شود و با لذت آن را به سينه مي فشارد. مادر که به خاطرآرزوهاي شيرين اما دست نيافتني زندگي اش دلگير و برافروخته است، با دیدن زن خوشبخت روبروي خود، ناخواسته و با تمام وجود، آه مي كشد؛ آهی که سنگین، تلخ و سوزنده است: " من کُجا تو کُجا؟! خدا شانس بده والا! "

در گوشه اي از واگن، دختري جوان در آرزوي آينده اي روشن و زيبا، چشم خود را مي بندد و در انديشه اي نامعلوم غرق مي شود: " يعني ميشه منم روزي...؟! "

وسوسه ثروت نهفته در کیف زن میانسال، در وجود پسری جوان لانه می کند تا او حریصانه و با لذت و پنهانی، پس از بررسی موقعیت و شرایط لازم، در یک فرصت مناسب...

مردی شكسته و افسرده از ریزش سيل گونه و رشد قطره چكاني شاخص بورس و نابودي تمام سرمایه یک عمر زندگی اش و در اضطراب آینده مبهم خود و فرزندانش و نيز خسته از شنیدن و خواندن گفته ها و نوشته ها و وعده هاي بي اثر، نگاهش را از زن میانسال می گیرد و شكست خورده و با دلتنگی به میله های وسط قطار تکیه می دهد.

مردي با موی سپید، به ياد همسر از دست رفته اش، به صورت زن و لباس زيبايش نگاه می کند و سرش را به  شیشه واگن تکیه می دهد و از ته دل ناله سر می دهد:" اي روزگار!..."

پدري پير، بي توجه به مسافران حاضر در قطار، در جستجوی آرامش قلبی، دستش را روی سینه می گذارد و در سکوت لبخند مي زند و زیر لب زمزمه می کند:" الَّذينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ... الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ طُوبَى لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ... رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنتَ الْوَهَّابُ..."

مادر به اندک مواد غذایی باقی مانده در آشپزخانه محقرش فكر مي كند كه با آن ها می تواند امروز هم شكم كودكش را سيركند:" گشنه اي عزيزم؟ مادر فدات بشه! الان مي رسيم خونه برات آشی می پزم که زودی خوب بشی!"

... قطار همچنان به نرمي به سوي ايستگاه بعدي پيش مي رود و ديگر مسافران را وا مي دارد كه باز هم در انديشه هاي تلخ و شيرين خود غوطه ور شوند... چند لحظه بعد، صداي ترمز و توقف قطار به گوش مي رسد و مادر و كودك و تعدادي ديگر از مسافران از واگن خارج مي شوند. زن ميانسال به آرامي از روي صندلي بلند مي شود. زمان توقف قطار كوتاه است و او بايد هر چه سريع تر از يكي از درهاي واگن پياده شود. زن سعي مي كند راهي براي خروج از قطار بيابد، اما نمي تواند و در بسته مي شود و او در واگن مي ماند و كيف چرمی اش روي سنگفرش سكوي ايستگاه مي افتد. چندتن از مسافران به یکباره و با حسرت، فرياد مي زنند:" كيف!..."

اما قطار به حركت در مي آيد و هر لحظه از ايستگاه فاصله مي گيرد و دور و دورتر مي شود...

چند لحظه بعد، دست استخوانی زنی، كيف را از روي سكو بر مي دارد.

***

اکنون ایستگاه مترو خلوت است و مادر و دختر با فاصله از تونل  و ریل قطار، بر روی صندلی های روی سکو نشسته اند. کودک با چشم هاي بی رمق خود، به دست هاي مادرش خيره مي شود كه در جست و جوي رد و نشاني از صاحب شی پیدا شده، زيپ كيف را مي گشايد؛ كيفي گرانبها كه همه محتوياتش چند اسكناس معمولي و چند عكس و نامه قدیمی و پوسيده از طرف پسري از ديار غربت، به مادري تنها و نابينا است؛ پسری در سرزمینی دور، در آن سوی آب ها و اقیانوس ها...

زن به یکباره و از درون می شکند و دنیا بر سرش آوار می شود. او صورتش را بر می گرداند و به سمت ديگر ايستگاه خيره مي شود تا کودک چهره اش را نبیند. انگار درست در همين زمان، زمین دهان باز می کند و انسانی...

***

...  در بارش شديد باران بهاري آسمان شهرم و در گوشه ای از قبرستان سرد و غمگین دیارم، مادری دلشکسته بر مزار دخترک مهربان و شيرين زبانش نشسته و اشک ماتم می ریزد. او به ویروس مرگبار و واكسني می اندیشد که قرار بود در این سرزمین بزرگ ساخته یا از دیاری دور به کشور وارد شود، اما افسوس كه ویروس به ریه ها و تمام وجود دختر کوچکش حمله ور شد و کمتر از پانزده روز او را به کام مرگ کشاند؛ ویروسی که شاید اینک پشت در کمین کرده تا اندام نحیف و ريه هاي ضعیف من و ما را نيز نشانه رود و...

مادر با دست های لرزان، سنگ قبر مقابلش را می شوید و در خیال خود سر بر قلب دلبندش می گذارد و خاطرات شيرين گذشته در ذهن و در مقابل چشمان گريانش به نمايش در مي آيد؛ با اميدواري و آرامش به صورت زيبا و كوچك دخترش لبخند مي زند و به يكباره او را در آغوش مي گيرد: " خیلی زود خوب میشی اي شيطون بلا؛ فقط بايد استراحت كني و..."

و شروع به قلقك زير بغل و پهلو و شكم او مي كند و با صداي بلند مي خندد:" نبينم ديگه ورجه وورجه كني وروجك! وگرنه يه آشي برات بپزم كه..."

دخترك در حالي كه از حرف ها و عمل مادر به سر ذوق آمده، به مزاح و درجواب، انگشت سبابه اش را به سمت او مي گيرد و قهقهه مي زند:" دو زار بده آش، به همین خیال باش مامان خانوم؛ منم يه آتشي برات بسوزونم كه..."

گویی درست همزمان با صدای دخترک، آتشی از درون مادر زبانه می کشد و همه وجود او را مي سوزاند...

چند لحظه بعد، در بارش شديد باران بهاري، درد شدید و نفس گیر قفسه سینه، سرفه های خشک و جگرخراش و تب و لرز سوزنده بیش از ۶۶ هزار انسان و بغض مانده در گلوي مادر، ناگهان به شیون و فريادي بلند و دردناک تبديل مي شود؛ فريادي جانسوز كه تمام فضاي سرد قبرستان را به لرزه در مي آورد و آتش به جان مادران مهربان و داغدار ایران زمین مي زند؛ مادراني كه در هر نماز، سر بر مُهر و سجاده سبز خدا می گذارند و به یاد عزیزان شان در سكوت و برای همیشه اشک می ریزند؛ کسانی كه با درد و رنج بيماري جان سپردند و بی هیچ وداع و آيين بزرگداشت و مراسم سوگواری، غريبانه و درخلوت قبرستان درخاك آرمیدند و... رحم الله من یقرا الفاتحه مع الصلوات...

* حمیدرضا نظری، نویسنده معاصر و کارگردان تئاتر، چند دهه در وادی ادبیات داستانی و نمایشی قلم می زند؛ که حاصل آن انتشار بیش از ۳۰۰ داستان در مطبوعات و خبرگزاری ها و سایت های اینترنتی است. از نوشته های او می توان به داستان ها و نمایش هایی چون « راز یک انسان، اشکی به پهنای تاریخ، كودكان تشنه سرزمين من، داستان خيال انگيز سفر عاشقانه من و پروانه، دری به روی دوست، مرگ یک نویسنده، اين روزها دلم براي بوسه اي تنگ مي شود و پیامبری که اینک اشک می ریزد» اشاره کرد.  

ارسال نظر به عنوان مهمان

پیوست ها

0

نظرات

  • اولین نظر را شما بدهید