برای چیده شدن، سیب معصیت سرخ ست / غزلی از: هرمز فرهادی بابادی

 مرا ببخش که این گونه آتشین خویم

 نشسته نقره ی پیری به هر سر مویم

 دو ذوالفقار برهنه به رقصی از تیغ ست

 چگونه زخم نگیرد هلال ابرویم؟

 چگونه روز به نفرین می نیاغازم؟

 که مدتی ست خراب شراب یاهویم

 برای چیده شدن سیب معصیت سرخ ست

 به رقص آمده دیری ست داس بازویم

 پلنگ عشق به آبشخور غزال آمد

 به دشت غفلت دل در چراست آهویم

 به زیر سایه ی آبی ی خالی از پرواز

 از ارتعاش گلوی پرنده می گویم

 برای دیدن صبح و نسیم و نیلوفر

 به اشک برکه ی مهتاب چشم می شویم

 دعای آمدنت را گناه می دانم

 تو را میان غزل های خویش می جویم

نوشته است به خط فرشته ی عاشق:

 - به نام توست شکست طلسم جادویم

 هرمز فرهادی بابادی

ارسال نظر به عنوان مهمان

پیوست ها

0

نظرات

  • اولین نظر را شما بدهید